«فرصتی دوباره»
«فرصتی دوباره»
p⁶.
بعد از گفتن این حرف پسر دل شکسته رو ترک کردم و به آشپزخانه رفتم گوشه ای از آشپزخونه نشستم و زانو هام رو بغل کردم و اجازه دادم اشکام مسیر اصلیشون رو پیدا کنن سرم رو تکیه دادم به کابینت کناریم و نمیدونم کی به خواب رفتم .......
*ویو تهیونگ*
هر روز هر شب به فکرشم و اشک میریزم بعد از مرگ اون من دیگه اون تهیونگ سابق نیستم الان شدم قاتل عشقم شبام رو بغل کردن و بو کشیدن لباساش صبح میکنم و صبح ها با فکر به اون شب می کنم نمیدونم این روند تا کی ادامه داره..شنیدم دادش مین ها که فکر کنم اسمش لی سوهو است با دوست مین ها ازدواج کرده و الان در ژاپن هستن (بچه ها ته ته نمیدونه اونا بچه دارن) از خواب بیدار شدم روز تعطیل بود تصمیم گرفتم برم سر قبر مین ها رفتم دوش گرفتم لباسام رو پوشیدم و عطری که مینی واسم گرفته بود رو زدم و بدون خوردن صبحانه از خونه خارج شدم و به سمت ماشینم حرکت کردم ....داشتم سوار ماشینم میشدم که ی بادیگارد جلوم سبز شد
حمایتم تونید خیلی کمه🥺
#فیک
#چند_پارتی
#تک_پارتی
p⁶.
بعد از گفتن این حرف پسر دل شکسته رو ترک کردم و به آشپزخانه رفتم گوشه ای از آشپزخونه نشستم و زانو هام رو بغل کردم و اجازه دادم اشکام مسیر اصلیشون رو پیدا کنن سرم رو تکیه دادم به کابینت کناریم و نمیدونم کی به خواب رفتم .......
*ویو تهیونگ*
هر روز هر شب به فکرشم و اشک میریزم بعد از مرگ اون من دیگه اون تهیونگ سابق نیستم الان شدم قاتل عشقم شبام رو بغل کردن و بو کشیدن لباساش صبح میکنم و صبح ها با فکر به اون شب می کنم نمیدونم این روند تا کی ادامه داره..شنیدم دادش مین ها که فکر کنم اسمش لی سوهو است با دوست مین ها ازدواج کرده و الان در ژاپن هستن (بچه ها ته ته نمیدونه اونا بچه دارن) از خواب بیدار شدم روز تعطیل بود تصمیم گرفتم برم سر قبر مین ها رفتم دوش گرفتم لباسام رو پوشیدم و عطری که مینی واسم گرفته بود رو زدم و بدون خوردن صبحانه از خونه خارج شدم و به سمت ماشینم حرکت کردم ....داشتم سوار ماشینم میشدم که ی بادیگارد جلوم سبز شد
حمایتم تونید خیلی کمه🥺
#فیک
#چند_پارتی
#تک_پارتی
۹.۲k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.