جدایی باور نکردنی

جدایی باور نکردنی
#پارت۵
خودم گفتم *چه پسر جذابی*
ا/ت:دنبال قرص سر دردم اما نمیتونم پیداش کنم
۰۰۰:خب چرا از آجوما کمک نخواستی
ا/ت:خب .‌..روم نشد ازش کمک بخوام
۰۰۰:خب اشکالی نداره بزار کمکت کنم
ا/ت:ممنون
۰۰۰:بیا اینم قرص سر درد
ا/ت:چطور اونجا بود ،اونجا رو چند بار گشتم
۰۰۰:شاید ندیدی ،راستی اسم من جیمین اسم تو چیه ؟
ا/ت:اسم من لی ا/ت ،خوشبختم
جیمین: همچنین
ا/ت:راستی رابطه ی تو با اون کیم چیه ؟
جیمین: رفیقشم
ا/ت:که اینطور...خب بابت کمکت ممنون
جیمین:کاری نکردم که 😁
رفتم بالا تو اتاق
ا/ت:واقعا حیفه که پسری به این جذابی(منظورش جیمینه) با هیولایی مثل کیم تهیونگ دوست باشه
وسایلام رو گذاشتم سر جاش و آخر سرم رفتم یه دوش گرفتم و لباس هام رو عوض کردم و رفتم پایین
ا/ت:چه بوی خوبی میاد! بوی چیه ؟
بو از طرف آشپز خونه میومد رفتم سمت آشپز خونه دیدم که غذای مورد علاقم روی اپنِ با ذوق رفتم سمتشون تا خواستم یه ناخونک کوشولو بزنم که یهو :
آجوما:بانوی جوان کمی صبور باش الان ارباب میاد بعد از اومد ارباب میتونی از این ها بخوری (خنده ی ملایم)
ا/ت:(خنده الکی) نه آجوما میشه من غذام رو قبل اومد اربابتون بخورم خواهششش میکنم
آجوما: نه نمیشه
ا/ت:خواهش میکنم بزار ،پلیززززززز (کیوت)
آجوما:امکان نداره
ا/ت:اصلا نخواستم باب....
حرفم رو تموم نزده بودم که زنگ در زده شد
آجوما :ارباب هم اومد
با آجوما رفتم سراغ در امیدوار بودم اون نباشه ولی وقتی آجوما در رو ....
ادامه دارد...
لایک ۱۰
کامنت۱۰
دمتون گرم شرایط رو خیلی زود پر کردین 😍🥰😘
دیدگاه ها (۲۱)

جدایی باور نکردنی #پارت۶وقتی آجوما در رو باز کرد بله خود خود...

جدایی باور نکردنی #پارت۷که روم خیمه زد تهیونگ:شما کی باشی که...

جدایی باور نکردنی #پارت۴"ویو داخل خانه ی کیم تهیونگ "آجوما:ا...

جایی باور نکرنی #پارت۳[چی منظورت چیه؟ا/ت تو دیونه شدی]ا/ت:پد...

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

پارت 8 جونگکوک:وایسا ا/ت: بله جونگکوک: هیچی برو ا/ت: وا چشه ...

پارت ۹ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط