یونگی بودم زنگ در رو زدم که
یونگی بودم زنگ در رو زدم که
ویو کوک
نگران بورام بودم چند ساعتی بود رفته بود و هرچی بهش زنگ میزدم جواب نمیداد ماشینو رو روشن کردم که برم و دنبالش بکردم
ویو بورام
سه روز نخوابیده بودم
زنگو زدم که از حال رفتم
ویو شوگا
نصفه شب کدوم خریه هی زنگ میزنم رفتم پایین ببینم کیه که با جسم بی جونه بورام رو به رو شدم
سری لباسام رو پوشیدم و به سمت بیمارستان حرکت کردم
یک ساعت بعد
دکتر: بهشون شکه عصبی وارد شده و بهشون ارام بخش زدم و تا دو ساغته دیگه مرخص هستند
#میتونم ببینمش
دکتر: بله حتما
دکتر رفت رو رفتم تو اتاقه بورام رو تخت مسه ی فرشته خوابیده بود
#عمو....... عزیزم.....
ببخشید کم بود
شرطا
15لایک
10کامنت
ویو کوک
نگران بورام بودم چند ساعتی بود رفته بود و هرچی بهش زنگ میزدم جواب نمیداد ماشینو رو روشن کردم که برم و دنبالش بکردم
ویو بورام
سه روز نخوابیده بودم
زنگو زدم که از حال رفتم
ویو شوگا
نصفه شب کدوم خریه هی زنگ میزنم رفتم پایین ببینم کیه که با جسم بی جونه بورام رو به رو شدم
سری لباسام رو پوشیدم و به سمت بیمارستان حرکت کردم
یک ساعت بعد
دکتر: بهشون شکه عصبی وارد شده و بهشون ارام بخش زدم و تا دو ساغته دیگه مرخص هستند
#میتونم ببینمش
دکتر: بله حتما
دکتر رفت رو رفتم تو اتاقه بورام رو تخت مسه ی فرشته خوابیده بود
#عمو....... عزیزم.....
ببخشید کم بود
شرطا
15لایک
10کامنت
۲۱.۳k
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.