وقتی به خاطر لباست که بازه بحث بزرگی داشتین و حسودی می کن
وقتی به خاطر لباست که بازه بحث بزرگی داشتین و حسودی میکنه"درخواستی"
"مکنه لاین"
جیمین: بعد از دعواتون خونه رو به مدت یک هفته ترک کرده بودی
حالا به حساب جیمین بعد از هفت روز و سه ساعت و هفت دقیقه به خونه برگشتی.
آجر به آجرِ خونه بوی الکل میداد..
الکلی که قرار بود هیچکدومتون بهت لب نزنین!
از راهروی باریک عبور کردی و بعد از گذاشتن وسیله هات روی میزِ کنار تخت وارد پذیرایی شدی
جیمین گوشه خونه نشسته بود درحالی که. چندین بطریِ الکل دورش جمع شده بود
سرش رو به تیغه دیوار تکیه داد و بهت از دور خیره شد
با کف دستش صورتش رو پاک کرد و با صدایی دو رگه و گرفته طوری که انگار صداش رو فقط توی ذهنت شنیده باشی زمزمه کرد: کجا بودی!؟؟
آروم نزدیکش رفتی و کنارش نشستی: چقد الکل خوردی؟
دستت که روی زانو هات بود حالا بین دست های بی رمغِ جیمین به اسارت گرفته شده بودن
دوباره زمزمه کرد: کجا بودی؟؟ فهمیدی چقد ترسیدم؟ وقتی اومدم خونه و دیدم نیستی! وقتی بهت بار ها و بار ها زنگ زدم ولی جواب ندادی..
وقتی تمام شهر رو گشتم ولی پیدات نشد
حالا اومدی و میپرسی که چقدر الکل خوردم؟؟ خیلی..خیلی بیشتر از چیزی که فکر کنی..انقد الکل خوردم که حتی الان فکر میکنم تو یه توهمی! ولی دارم لمست میکنم..
دلم میخواست بعد از مهمونی ازت بپرسم«بین شونه های اون عوضی خوش میگذشت؟؟» اما..تو اصلا مهلت ندادی! صرف هشت ساعت بعد رفتی...حتی نمیدونم کجا! حالا داری میگی نگرانمی؟ واقعا؟ ثابت کن نگرانمی!
منو ببوس! من به حساب خودم خیلی وقته بوسیده نشدم..
دست هات رو دورم گره بزن..بغلم کن! میدونی که بهت معتادم!!
تک به تک حرف هاش رو اجرا کردی
لرزیدنش از شدت حرص بین دست هات برات عجیب بود..ولی آروم شد
همونطور که صداش توی بغلت خفه میشد ادامه داد: اصلا همه چی تقصیر من..فقط دیگه اینطوری منو به حال خودم رها نکن..من میمیرم!!
ادامش پارت بعد::))
"مکنه لاین"
جیمین: بعد از دعواتون خونه رو به مدت یک هفته ترک کرده بودی
حالا به حساب جیمین بعد از هفت روز و سه ساعت و هفت دقیقه به خونه برگشتی.
آجر به آجرِ خونه بوی الکل میداد..
الکلی که قرار بود هیچکدومتون بهت لب نزنین!
از راهروی باریک عبور کردی و بعد از گذاشتن وسیله هات روی میزِ کنار تخت وارد پذیرایی شدی
جیمین گوشه خونه نشسته بود درحالی که. چندین بطریِ الکل دورش جمع شده بود
سرش رو به تیغه دیوار تکیه داد و بهت از دور خیره شد
با کف دستش صورتش رو پاک کرد و با صدایی دو رگه و گرفته طوری که انگار صداش رو فقط توی ذهنت شنیده باشی زمزمه کرد: کجا بودی!؟؟
آروم نزدیکش رفتی و کنارش نشستی: چقد الکل خوردی؟
دستت که روی زانو هات بود حالا بین دست های بی رمغِ جیمین به اسارت گرفته شده بودن
دوباره زمزمه کرد: کجا بودی؟؟ فهمیدی چقد ترسیدم؟ وقتی اومدم خونه و دیدم نیستی! وقتی بهت بار ها و بار ها زنگ زدم ولی جواب ندادی..
وقتی تمام شهر رو گشتم ولی پیدات نشد
حالا اومدی و میپرسی که چقدر الکل خوردم؟؟ خیلی..خیلی بیشتر از چیزی که فکر کنی..انقد الکل خوردم که حتی الان فکر میکنم تو یه توهمی! ولی دارم لمست میکنم..
دلم میخواست بعد از مهمونی ازت بپرسم«بین شونه های اون عوضی خوش میگذشت؟؟» اما..تو اصلا مهلت ندادی! صرف هشت ساعت بعد رفتی...حتی نمیدونم کجا! حالا داری میگی نگرانمی؟ واقعا؟ ثابت کن نگرانمی!
منو ببوس! من به حساب خودم خیلی وقته بوسیده نشدم..
دست هات رو دورم گره بزن..بغلم کن! میدونی که بهت معتادم!!
تک به تک حرف هاش رو اجرا کردی
لرزیدنش از شدت حرص بین دست هات برات عجیب بود..ولی آروم شد
همونطور که صداش توی بغلت خفه میشد ادامه داد: اصلا همه چی تقصیر من..فقط دیگه اینطوری منو به حال خودم رها نکن..من میمیرم!!
ادامش پارت بعد::))
۳۰.۱k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.