تنفر تا عشق
#تنفر_تا_عشق
#پارت_14
#اد_جئون
خلاصه که ات بعد یک ساعت زر زدن باهانا میرع پاایین
ته:چ عجب ما شمارو دیدیم
جیمین: منو از کرده خودم پشیمون میکنی
کوک:خوبع گفتم زیاد با گوشی ور نرو
ات:بابا داشتم بادوستم حرف میزدم
جیمین:دوستت پسره؟(چشای ریز شده )
ات:ارع انقدم خشگله ک نگوو
جیمین :شیطون شدیاا
ات :شیطون بودمم حح
کوک:عاا پس گوشی رو برای حرف زدن با پسرا میخاستی
ات: باو پسر چیه دوستم بود هانا
کوک : مهم نی فق سوال پرسیدم
ات:ایشع
ته :ات بلدی مخ بزنی؟
ات:نا، ت بلدی؟
ته :ارع ،حالا بعدا بعت یاد میدم
ات: اوو مرسییی
شوگا:خب دیه ساعت ۱۲ پاشین برین بخابین
ات:خو خدت برو بخاب دیه
شوگا :نچ سما سرو صدا میکنین نمیزارین بخابم
ات:عاا
بعدش شوگا رفت بالا منم رفتم اتاقم و فیلم دان کردم و دیدیم
دیه چشام داش کنده میشد ساعت 5 صب بود
همین که سرمو گزاشتم سریع خابم برد
ته:ات ...ات ..هویی بچهه ...
ات:هومم؟(خابالود
ته:بلند شو بینم ساعت 4 ظهرههه
ات :یکم دیه بخابم
ته:بلند شووو
ات:ععععع باشع دیه
ات بلند میشع و میره دستشویی و بعدش میره پایین
جیمین : بازم میخابیدی دیه
ته:بیا شوگای دومی رو پیدا کردم
شوگا: من که الان بیدارم
کوک:اینا همه اثرات گوشیه ها هی من میگم ب بچه نباید گوشی بدیی شما میگین ن
ات:۱ اینکع من بچه نیستم ۲اینکه مرسی ک راضیش کردین گوشیمو بدع
فعلا من برم ی چی کفت کنم
رفتم اشپز خونه که لینا هم اونجا بود
لینا :اوو اومدی
ات: اهوم
ات:ناهار چی داشتیم؟
لینا: بشین برات داغ کنم کوفت کنی
ات:بش
خلاصه که غذاشو میخوره و بعدشم میره اتاقش تا ادامه فیلمشو ببینه
#پارت_14
#اد_جئون
خلاصه که ات بعد یک ساعت زر زدن باهانا میرع پاایین
ته:چ عجب ما شمارو دیدیم
جیمین: منو از کرده خودم پشیمون میکنی
کوک:خوبع گفتم زیاد با گوشی ور نرو
ات:بابا داشتم بادوستم حرف میزدم
جیمین:دوستت پسره؟(چشای ریز شده )
ات:ارع انقدم خشگله ک نگوو
جیمین :شیطون شدیاا
ات :شیطون بودمم حح
کوک:عاا پس گوشی رو برای حرف زدن با پسرا میخاستی
ات: باو پسر چیه دوستم بود هانا
کوک : مهم نی فق سوال پرسیدم
ات:ایشع
ته :ات بلدی مخ بزنی؟
ات:نا، ت بلدی؟
ته :ارع ،حالا بعدا بعت یاد میدم
ات: اوو مرسییی
شوگا:خب دیه ساعت ۱۲ پاشین برین بخابین
ات:خو خدت برو بخاب دیه
شوگا :نچ سما سرو صدا میکنین نمیزارین بخابم
ات:عاا
بعدش شوگا رفت بالا منم رفتم اتاقم و فیلم دان کردم و دیدیم
دیه چشام داش کنده میشد ساعت 5 صب بود
همین که سرمو گزاشتم سریع خابم برد
ته:ات ...ات ..هویی بچهه ...
ات:هومم؟(خابالود
ته:بلند شو بینم ساعت 4 ظهرههه
ات :یکم دیه بخابم
ته:بلند شووو
ات:ععععع باشع دیه
ات بلند میشع و میره دستشویی و بعدش میره پایین
جیمین : بازم میخابیدی دیه
ته:بیا شوگای دومی رو پیدا کردم
شوگا: من که الان بیدارم
کوک:اینا همه اثرات گوشیه ها هی من میگم ب بچه نباید گوشی بدیی شما میگین ن
ات:۱ اینکع من بچه نیستم ۲اینکه مرسی ک راضیش کردین گوشیمو بدع
فعلا من برم ی چی کفت کنم
رفتم اشپز خونه که لینا هم اونجا بود
لینا :اوو اومدی
ات: اهوم
ات:ناهار چی داشتیم؟
لینا: بشین برات داغ کنم کوفت کنی
ات:بش
خلاصه که غذاشو میخوره و بعدشم میره اتاقش تا ادامه فیلمشو ببینه
۲۲۸
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.