𝗣𝗮𝗿𝘁³
𝗣𝗮𝗿𝘁³
𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀
𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿
جونگ کوک: الان؟ این وقتِ شب و کلاس ِ درسی؟!.
به سینه تهیونگ زد و با جمله اش ته دلم رو خالی کرد.
جونگ کوک: همین الان زنگ میزنم دایی بیاد ببینه این وقت شب دوتایی اینجا چیکار میکنین...
نگاهی به من کرد.
جونگ کوک: من روی تو حساب دیگه ای وا کرده بودم زن دایی.....اگه یه درصد فکر میکردم مارِ خوش خط و خالی هستی اجازه نمیدادم پات تو این خانواده وا بشه.
تهیونگ: مرد حسابی تو حرف حالیته یا نه؟ بیخودی حرف نزن، ا/ت شاگردِ منه. دارم روی تحقیقِ پایان نامه اش کار میکنم....جونگ کوک، جونگ کوک داری چیکار میکنی؟!.
جونگ کوک: میخوام به نایون زنگ بزنم بهش بگم شوهرش چه دسته گلی به آب داده، همه باید امشب بیان اینجا.
اگه گوشی رو از دست جونگ کوک نمی قاپید من سکته رو زده بودم.
تهیونگ محکم گفت:
تهیونگ: نایون بشنوه یه بلایی سر خودش میاره. فقط کافیه حماقت کنی.
جونگ کوک: اگه به فکرش بودی این کارو نمیکردی. خيانت تو با چی پاک میکنی؟!.
تهیونگ: خيانتی در کار نیست.
جونگ کوک داد زد:
جونگ کوک: پس این اسمش چیه؟ تو و ا/ت اینجا چه غلطی میکردین؟!.
همه جا ساکت شد، حتی صدای ریز گریه های من.
طولی نکشید تهیونگ آروم لب زد:
تهیونگ: اصلا بزار باهات رو راست باشم، منو ا/ت.....
حرفش رو قطع کرد و لحظه ای بهم خیره شد.
دست های جونگ کوک مشت شده بود و انگار هر لحظه آماده فروپاشی توی فک و دهانِ تهیونگ بودن.
تهیونگ: منو ا/ت زن و شوهریم.
درک این جمله حتی برای خودم سخت بود چه برسه به جونگ کوک که با شک و تعجب برگشت به طرفم.
تهیونگ از پشت شونه ی جونگ کوک به من چشمکی زد تا حرفش رو تایید کنم و بعد ادامه داد:
تهیونگ:..
•پارت سوم•
•یاس•
شرایط:۵۰لایک
فالو کردن نویسنده:)
𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀
𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿
جونگ کوک: الان؟ این وقتِ شب و کلاس ِ درسی؟!.
به سینه تهیونگ زد و با جمله اش ته دلم رو خالی کرد.
جونگ کوک: همین الان زنگ میزنم دایی بیاد ببینه این وقت شب دوتایی اینجا چیکار میکنین...
نگاهی به من کرد.
جونگ کوک: من روی تو حساب دیگه ای وا کرده بودم زن دایی.....اگه یه درصد فکر میکردم مارِ خوش خط و خالی هستی اجازه نمیدادم پات تو این خانواده وا بشه.
تهیونگ: مرد حسابی تو حرف حالیته یا نه؟ بیخودی حرف نزن، ا/ت شاگردِ منه. دارم روی تحقیقِ پایان نامه اش کار میکنم....جونگ کوک، جونگ کوک داری چیکار میکنی؟!.
جونگ کوک: میخوام به نایون زنگ بزنم بهش بگم شوهرش چه دسته گلی به آب داده، همه باید امشب بیان اینجا.
اگه گوشی رو از دست جونگ کوک نمی قاپید من سکته رو زده بودم.
تهیونگ محکم گفت:
تهیونگ: نایون بشنوه یه بلایی سر خودش میاره. فقط کافیه حماقت کنی.
جونگ کوک: اگه به فکرش بودی این کارو نمیکردی. خيانت تو با چی پاک میکنی؟!.
تهیونگ: خيانتی در کار نیست.
جونگ کوک داد زد:
جونگ کوک: پس این اسمش چیه؟ تو و ا/ت اینجا چه غلطی میکردین؟!.
همه جا ساکت شد، حتی صدای ریز گریه های من.
طولی نکشید تهیونگ آروم لب زد:
تهیونگ: اصلا بزار باهات رو راست باشم، منو ا/ت.....
حرفش رو قطع کرد و لحظه ای بهم خیره شد.
دست های جونگ کوک مشت شده بود و انگار هر لحظه آماده فروپاشی توی فک و دهانِ تهیونگ بودن.
تهیونگ: منو ا/ت زن و شوهریم.
درک این جمله حتی برای خودم سخت بود چه برسه به جونگ کوک که با شک و تعجب برگشت به طرفم.
تهیونگ از پشت شونه ی جونگ کوک به من چشمکی زد تا حرفش رو تایید کنم و بعد ادامه داد:
تهیونگ:..
•پارت سوم•
•یاس•
شرایط:۵۰لایک
فالو کردن نویسنده:)
۱۶.۴k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.