پارت جدیدیدید
پارت جدیدیدید
که کلارا رو دیدم ...داشت با عصبانیت نگام میکرد.
کلارا معذرت میخوام
÷عذرخواهی نکن از احمقی تو بود ، اگه میکشتت چی
اون؟ منظورت همون جیمزه؟
که دیدم آقای لی اون مرد رو با دست های بسته و دهن بسته آورد پیشمون
آقای لی ؟ *تعجب
(برگشتم به سمت کلارا اکه بفهمه کلارا مافیاس من رو میندازن زندان هم من هم اون)
&نگران نباش کاری به کلارا نداریم
.....
&فعلا تکلیف اینو مشخص کنیم
با سر تایید کرد
ماوور هااون مرد رو به صندلی بستن
هی تو ... (یکی زدم تو گوشش)میدونی چند نفر رو کشتی ؟ اصلا تو چیزی از انسانیت میدونی؟ میدونی چقدر بهم تهمت زدن و قضاوتم کردن .
..:من کاری که دوست داشته باشم رو انجام میدم ..
از یقه اش گرفتم .. خفه شو ... خفهه شووو
میدونی بخاطر اینکارت زندگی چند نفر رو به آب و آتیش کشیدی.
که صدای جیغ همون دختره رو شنیدم
این صدای جیغ نبود؟*
~خانمممم(جیغ بلند)
به سمت اون دختر رفتیم
هی دختر چیشده ؟؟؟
~ج..ج جنازههه
چی؟ ج*؟نازه؟
که برگشتم و اتاق رو نگاه کردم
از ترس نمیتونستم تکون بخورم .... تنم یخ کرده بود
ا..ای..اینا جناز*..ه..س
&اینا ... اینا همون آدم هایی که اون عوض**ی کشتهه
~داداشمم
میخواست بره جلو که من گرفتمش
نباید جلو بری .. دستشو گرفتم که بیارمش بیرون ....
داشتم بلند میشدم که خوردم به کلارا
ک..لارا...کلاراا
÷فکر کردی واقعا به یک پلیس خدمت میکنم ؟ از کجا معلوم بعدش منو لو ندی؟
کلارا ..آروم باش .. من اگه میخواستم لوت بدم تا الان لوت میدادم
÷هی اونجا *اشاره به پشت سر کایلی
جیغ *
÷دختر داری چیکار می..میکنی ؟
~تفنگ رو روی قلبش گذاشت :میخوام بمیرم
داشت به جلو قدم برمیداشت که
~من همه رو از دست دادم ..پس بزارین منم برم
نه..الان وقت اینکار ها نیست
÷رفت و تفنگ رو ازشگرفت
÷انقدر شبیه اون احمق(کایلی ) نباش ، بلند شو بریم
..: پوزخند* شما همتون یه مشت احمقید ، الان مثلا میخواید من رو بکشید؟ خنده مسخره *
نه قرار نیست بمیری قراره.....
میدونم خیلی مسخره شد ولی خب ...
که کلارا رو دیدم ...داشت با عصبانیت نگام میکرد.
کلارا معذرت میخوام
÷عذرخواهی نکن از احمقی تو بود ، اگه میکشتت چی
اون؟ منظورت همون جیمزه؟
که دیدم آقای لی اون مرد رو با دست های بسته و دهن بسته آورد پیشمون
آقای لی ؟ *تعجب
(برگشتم به سمت کلارا اکه بفهمه کلارا مافیاس من رو میندازن زندان هم من هم اون)
&نگران نباش کاری به کلارا نداریم
.....
&فعلا تکلیف اینو مشخص کنیم
با سر تایید کرد
ماوور هااون مرد رو به صندلی بستن
هی تو ... (یکی زدم تو گوشش)میدونی چند نفر رو کشتی ؟ اصلا تو چیزی از انسانیت میدونی؟ میدونی چقدر بهم تهمت زدن و قضاوتم کردن .
..:من کاری که دوست داشته باشم رو انجام میدم ..
از یقه اش گرفتم .. خفه شو ... خفهه شووو
میدونی بخاطر اینکارت زندگی چند نفر رو به آب و آتیش کشیدی.
که صدای جیغ همون دختره رو شنیدم
این صدای جیغ نبود؟*
~خانمممم(جیغ بلند)
به سمت اون دختر رفتیم
هی دختر چیشده ؟؟؟
~ج..ج جنازههه
چی؟ ج*؟نازه؟
که برگشتم و اتاق رو نگاه کردم
از ترس نمیتونستم تکون بخورم .... تنم یخ کرده بود
ا..ای..اینا جناز*..ه..س
&اینا ... اینا همون آدم هایی که اون عوض**ی کشتهه
~داداشمم
میخواست بره جلو که من گرفتمش
نباید جلو بری .. دستشو گرفتم که بیارمش بیرون ....
داشتم بلند میشدم که خوردم به کلارا
ک..لارا...کلاراا
÷فکر کردی واقعا به یک پلیس خدمت میکنم ؟ از کجا معلوم بعدش منو لو ندی؟
کلارا ..آروم باش .. من اگه میخواستم لوت بدم تا الان لوت میدادم
÷هی اونجا *اشاره به پشت سر کایلی
جیغ *
÷دختر داری چیکار می..میکنی ؟
~تفنگ رو روی قلبش گذاشت :میخوام بمیرم
داشت به جلو قدم برمیداشت که
~من همه رو از دست دادم ..پس بزارین منم برم
نه..الان وقت اینکار ها نیست
÷رفت و تفنگ رو ازشگرفت
÷انقدر شبیه اون احمق(کایلی ) نباش ، بلند شو بریم
..: پوزخند* شما همتون یه مشت احمقید ، الان مثلا میخواید من رو بکشید؟ خنده مسخره *
نه قرار نیست بمیری قراره.....
میدونم خیلی مسخره شد ولی خب ...
۱.۸k
۲۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.