sorry
sorry....
ویو کوک
دیگه جیمین رفته...همش هم به خاطر تهیونگه...بهش گفتم گمشه اونم رفت...همونجا نشستم که یه مرد هیکلی اومد...
مرده. آقای جونگ کوک
کوک. بله (اشک و صدای گرفته)
مرده. من یکی از بادیگارد های شما هستم...آقای پارک گفتن هواسم به شما باشه...
اون مرده منو برد به عمارت جیمین....اول رفتم اتاق تهیونگ..خالی بود...اهمیتی ندادم...بعد رفتم اتاق جیمین...و رو تختش دراز کشیدم...
یه برگه رو میز کنار تخت بود..
[داخل نامه]
خب بانی کوچولو
قوانین بعد از من اینه..
۱_بی ادبی ممنوع×
۲_الکل خوردن ممنوع×
۳_سیگار ممنوع×
۴_عضو مافیا شدن ممنوع×
۵_شغل خطرناک ممنوع×
اصلا اگه خواستی کار نکن...
دوست دار تو و تهیونگ...
جیمین...
[پایان...نامه]
اشک هام ریختن...دیگه جیمینی نیست هواسش بهم باشه😢
ویو نویسنده...
خلاصه جونگ کوک کلا تو خونه بود و زیاد بیرون نمیرفت ولی نفرتش از تهیونگ کم نشد..تهیونگ هم که کلا الکل و سیگار شده بودن جزوی از زندگیش....تهیونگ پشیمون بود از کاری که کرده بود..زمانی که پشیمونی فایده ای نداره....
پایان😢
ممنونم که تا اینجا این فیک رو تحمل کردین😢
ویو کوک
دیگه جیمین رفته...همش هم به خاطر تهیونگه...بهش گفتم گمشه اونم رفت...همونجا نشستم که یه مرد هیکلی اومد...
مرده. آقای جونگ کوک
کوک. بله (اشک و صدای گرفته)
مرده. من یکی از بادیگارد های شما هستم...آقای پارک گفتن هواسم به شما باشه...
اون مرده منو برد به عمارت جیمین....اول رفتم اتاق تهیونگ..خالی بود...اهمیتی ندادم...بعد رفتم اتاق جیمین...و رو تختش دراز کشیدم...
یه برگه رو میز کنار تخت بود..
[داخل نامه]
خب بانی کوچولو
قوانین بعد از من اینه..
۱_بی ادبی ممنوع×
۲_الکل خوردن ممنوع×
۳_سیگار ممنوع×
۴_عضو مافیا شدن ممنوع×
۵_شغل خطرناک ممنوع×
اصلا اگه خواستی کار نکن...
دوست دار تو و تهیونگ...
جیمین...
[پایان...نامه]
اشک هام ریختن...دیگه جیمینی نیست هواسش بهم باشه😢
ویو نویسنده...
خلاصه جونگ کوک کلا تو خونه بود و زیاد بیرون نمیرفت ولی نفرتش از تهیونگ کم نشد..تهیونگ هم که کلا الکل و سیگار شده بودن جزوی از زندگیش....تهیونگ پشیمون بود از کاری که کرده بود..زمانی که پشیمونی فایده ای نداره....
پایان😢
ممنونم که تا اینجا این فیک رو تحمل کردین😢
- ۵.۷k
- ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط