Part4
#Part4
آدمای_شرطی#
🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
بعد از اون شب نحس هر پسری بهم نزدیک میشد حتماً بعد از یک
هفته بلایی سرش میاد...اسمم شده دختره نحس
حتی دوستایی که باهاشون میرفتم بیرون ، شوخی میکردیم شیطونی
میکردیم خیلی یهویی ازم دور شدند و من موندم و تنهایی!
تنها دوست و همدمی که برام مونده یارا هستش
اونم فکر کنم چون دختر اروم و سربه زیری بوده کاری به رابطم با اون نداره...
نمیدونم دقیقاً اس ام اس هاش از کی شروع شد ولی یادمه اولاش چقدر میخندیدم
برام مسخره بود و جدیش نگرفتم
ولی وقتی حرفهاش بهم ثابت شد کم کم ترسیدم
همش حس میکردم دارم توسط کسی تعقیب میشم...
یه بار که داشتم با بابام حرف میزدم بهش گفتم حس میکنم یکی داره
تعقیبم میکنه بابا سعی کرد آرومم کنه ولی نگران شد قرار شد یکی دو روزه
خودشو برسونه تهران ولی همینکه گوشی رو قطع کردم بهم اس ام اس داد و
تهدیدم کرد که میتونه کاری کنه که از دانشگاه اخراجم کنند
ترسیدم منه بچه منه احمق ترسیدم و فرداش به بابام گفتم شوخیه دوستام بوده
فهمیدن تنهام خواستن اذیتم کنند متساسفانه بابام باور کرد
که بعد کلی نصیحت گوشی رو قطع کرد!
آخه دانشگاه مهمتر بود یا زندگیم یا دخترانگی که نمیدونم چطوری از
بین رفته اونم با بارها رابطه!
یه بار وقتی با اس ام اس هایی که داده بود مخالفت کردم و تهدیدم کرد که نرم
آدمای_شرطی#
🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
بعد از اون شب نحس هر پسری بهم نزدیک میشد حتماً بعد از یک
هفته بلایی سرش میاد...اسمم شده دختره نحس
حتی دوستایی که باهاشون میرفتم بیرون ، شوخی میکردیم شیطونی
میکردیم خیلی یهویی ازم دور شدند و من موندم و تنهایی!
تنها دوست و همدمی که برام مونده یارا هستش
اونم فکر کنم چون دختر اروم و سربه زیری بوده کاری به رابطم با اون نداره...
نمیدونم دقیقاً اس ام اس هاش از کی شروع شد ولی یادمه اولاش چقدر میخندیدم
برام مسخره بود و جدیش نگرفتم
ولی وقتی حرفهاش بهم ثابت شد کم کم ترسیدم
همش حس میکردم دارم توسط کسی تعقیب میشم...
یه بار که داشتم با بابام حرف میزدم بهش گفتم حس میکنم یکی داره
تعقیبم میکنه بابا سعی کرد آرومم کنه ولی نگران شد قرار شد یکی دو روزه
خودشو برسونه تهران ولی همینکه گوشی رو قطع کردم بهم اس ام اس داد و
تهدیدم کرد که میتونه کاری کنه که از دانشگاه اخراجم کنند
ترسیدم منه بچه منه احمق ترسیدم و فرداش به بابام گفتم شوخیه دوستام بوده
فهمیدن تنهام خواستن اذیتم کنند متساسفانه بابام باور کرد
که بعد کلی نصیحت گوشی رو قطع کرد!
آخه دانشگاه مهمتر بود یا زندگیم یا دخترانگی که نمیدونم چطوری از
بین رفته اونم با بارها رابطه!
یه بار وقتی با اس ام اس هایی که داده بود مخالفت کردم و تهدیدم کرد که نرم
۴.۲k
۱۷ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.