وقتی استادت بود...
که با صدای در برگشتیم....
من زیر حصار دستای تهیونگ به دیوار چسبیده بودم...
*هیی...یه وقت...رو تخت های خونه من رفع دلتنگی نکنیدا...
گمشید خونه خودتون!
+زهر مار و رفع دلتنگی(اروم)
_او عزیزم...پس قطعا باید بریم خونمون!
+ن...نه لازم...
_لازمه...دم در منتظرتم!
+جیمین میکشمت!
*حقته!(خنده)
وسایلامو جمع کردم و رفتم پایین.....
کانیونگ هم موند پیش جیمین!
_میگم...تو حموم یا رو تخت؟
+چیزع....شارژر داری؟
گوشیم شارژ نداره!
_کدوم؟
+چی کدوم....
_برای رفع دلتنگی بعد از دوسال کدوم آیتم بهتریه؟
+من نمیدونم...
_پس جفتش...
+چی جفتشش!؟
_بالاخره...تو که میدونی....من کی با یکی دو راند راضی شدم؟
مخصوصا الان که بعد از دوساله رو بالای ۱۵ حساب کن...
+تهیونگ!آدمما!عروسکت که نیستم...
_واا...زنم که هستی!مهم اینه که اونقدر خواستنی هستی که نمیتونم به ۴ ۵ راند راضی شم....
+اهه اصلا چمیدونم...
_(خنده)نگران نباش....تو که میدونی کارمو خوب بلدم!
+بله...ثابت شدس....
_هی پرو شدیا...
نزار تو ماشین بکشم پایینا!
+حالا تو بکش...
+یعنیی نه برو خونه...اره برو خونه....
_دارم برات...صبر کن برسیم....
+مشتاق دیدار...
یعنی.... نه برو...
....خونه....
_برو رو تخت....
خوابیدم رو تخت و منتظر شدم ته بیاد....
_اماده ای عزیزم؟
+ا...اره
(وسطاش)
+ته دیگه نمیتونممم(جیغ)))
_.....
+ته لطفااا....(جیغ)
......
بالاخره تموم شد و با بیحال ترین حالت ممکن کنارم دراز کشید....
_احح لونا...عاشقتم...
+...
_لونا...
+...
_من...دست خودم نبود قشنگم....
ببخشید اگه دردت اومد....
باشه؟
۱۲ راند زیرش بودم....
تهیونگ هم از همیشه هورنی تر!
برگشتم و پشتمم کردم بهش!
بعد از دو دقیقه...
دو تا دست دور کمرم حلقه شد و منو به سمت خودش کشید...
با چسبیدن پشتم به بدن ته...
احساس گرما و امنیت بهم دست داد....
اومد تو گوشم و با خنده گفت...
_یادمه بچه خیلی دوست داشتی....
به آرزوت رسوندمت...
این بچه یه بهونه س....
برای اینکه دیگه ازم دور نشی....
از رو تخت اومد پایین و از کشو یه جای قرمز در اورد....
بازش کرد و یه انگشتر الماسی که از بریلیام ساخته شده بود اورد بیرون....
میتونستم اشکی که از چشماش اومد پایینو حس کنم...
دست چپمو اورد بالا و انگشتر و کرد تو انگشت چهارمم.....در همون حال که دستمو گرفته بود....روشو بوسید.....
اومد رو تخت....
برگشتم طرفش و دستامو دور گردنش حلقه کردم....
+دوستت دارم استادم🤍
_منم دوستت دارم دانشجوم..🤍
(پایان)
من زیر حصار دستای تهیونگ به دیوار چسبیده بودم...
*هیی...یه وقت...رو تخت های خونه من رفع دلتنگی نکنیدا...
گمشید خونه خودتون!
+زهر مار و رفع دلتنگی(اروم)
_او عزیزم...پس قطعا باید بریم خونمون!
+ن...نه لازم...
_لازمه...دم در منتظرتم!
+جیمین میکشمت!
*حقته!(خنده)
وسایلامو جمع کردم و رفتم پایین.....
کانیونگ هم موند پیش جیمین!
_میگم...تو حموم یا رو تخت؟
+چیزع....شارژر داری؟
گوشیم شارژ نداره!
_کدوم؟
+چی کدوم....
_برای رفع دلتنگی بعد از دوسال کدوم آیتم بهتریه؟
+من نمیدونم...
_پس جفتش...
+چی جفتشش!؟
_بالاخره...تو که میدونی....من کی با یکی دو راند راضی شدم؟
مخصوصا الان که بعد از دوساله رو بالای ۱۵ حساب کن...
+تهیونگ!آدمما!عروسکت که نیستم...
_واا...زنم که هستی!مهم اینه که اونقدر خواستنی هستی که نمیتونم به ۴ ۵ راند راضی شم....
+اهه اصلا چمیدونم...
_(خنده)نگران نباش....تو که میدونی کارمو خوب بلدم!
+بله...ثابت شدس....
_هی پرو شدیا...
نزار تو ماشین بکشم پایینا!
+حالا تو بکش...
+یعنیی نه برو خونه...اره برو خونه....
_دارم برات...صبر کن برسیم....
+مشتاق دیدار...
یعنی.... نه برو...
....خونه....
_برو رو تخت....
خوابیدم رو تخت و منتظر شدم ته بیاد....
_اماده ای عزیزم؟
+ا...اره
(وسطاش)
+ته دیگه نمیتونممم(جیغ)))
_.....
+ته لطفااا....(جیغ)
......
بالاخره تموم شد و با بیحال ترین حالت ممکن کنارم دراز کشید....
_احح لونا...عاشقتم...
+...
_لونا...
+...
_من...دست خودم نبود قشنگم....
ببخشید اگه دردت اومد....
باشه؟
۱۲ راند زیرش بودم....
تهیونگ هم از همیشه هورنی تر!
برگشتم و پشتمم کردم بهش!
بعد از دو دقیقه...
دو تا دست دور کمرم حلقه شد و منو به سمت خودش کشید...
با چسبیدن پشتم به بدن ته...
احساس گرما و امنیت بهم دست داد....
اومد تو گوشم و با خنده گفت...
_یادمه بچه خیلی دوست داشتی....
به آرزوت رسوندمت...
این بچه یه بهونه س....
برای اینکه دیگه ازم دور نشی....
از رو تخت اومد پایین و از کشو یه جای قرمز در اورد....
بازش کرد و یه انگشتر الماسی که از بریلیام ساخته شده بود اورد بیرون....
میتونستم اشکی که از چشماش اومد پایینو حس کنم...
دست چپمو اورد بالا و انگشتر و کرد تو انگشت چهارمم.....در همون حال که دستمو گرفته بود....روشو بوسید.....
اومد رو تخت....
برگشتم طرفش و دستامو دور گردنش حلقه کردم....
+دوستت دارم استادم🤍
_منم دوستت دارم دانشجوم..🤍
(پایان)
۳۹.۹k
۱۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.