پارت

پارت۱۰
مایا شروع به خوندن نامه کرد
"مامان بابا خواهر عزیزم مایا دلم براتون خیلی تنگ میشه ولی واقعا تحمل این زندگی رو نداشتم منو ببخشید خیلی وقته برای این روز نقشه میکشیدم و لحظه شماری میکردم شاید اگر مثل مایا منم دخترتون میدونستید همه چیز خوب میشد و باهم زندگی خوبی داشتیم ولی شما فقط و فقط به مایا اهمیت میدین و انگاری من وجود ندارم خیلی روزا قصد خود*کشی داشتم ولی تحمل کردم نگرانم نباشید شماره ام و عوض کردم و خونه خریدم شما زندگیتون و کنین منم زندگی خودمو میکنم شاید شما فکر‌کنین من چیزی نمیدونم ولی همه ی شما مافیایید حتی جیمین هم باند خودشو داره بدون من خوشحال باشید بهتون زنگ نمیزنم سعی نکنین پیدام کنین دوستدار شما و البته بدتر دختر شما ماکیا "

خانم پارک:دیدی دیدی گفتم اینکارازیاده رویه ولی گوش نکردی(گریه)
مایا:حالا چیکار کنیم
پارک:اینطوری درامانه بیایید بزاریم زندگیش و کنه برای منم خیلی سخته ولی چاره ای نیست
خانم پارک:ولی به جیمین چی بگیم اون فقط بخاطر ماکیا شغل و کار و همه چیزش و آورده کره
مایا:مامان جیمین حتی چهره ماکیا هم نمیدونه چه شکلیه پس بیخیالش اینهمه سال کجا بوده که الان میخواد بیاد
پارک:حق‌با مایاست دنبالش نمیگردیم ولی توی قلبمون حفظش میکنه ماکیا رو مروه اعلام می‌کنیم تا کی وان دیگه دست از سرش برداره
مایا:پس میگیم به علت وجود بیماری که از بچگی داشته مرده
پارک:درسته دخترم


ماکیا توی یه شرکت عالی شروع به کار کرد
با کمک اون شرکتشون شد بزرگترین شرکت دارویی کره
مدیرعامل شرکت ماکیا رو مثل دختر خودش میدونست و اونو وارث خودش اعلام کرده بود
ماکیا مدیر عامل شرکت طراحی خوردرو هم شد و خیلی زود همه این موفقیت هارو بدست اورد
اون دختر به طور معجزه آسایی توی همه چیز مهارت داشت
درسته اون یه نابغه بود
......................
دیدگاه ها (۰)

پارت۱۱ماکیا تغییر زیادی کرده بود هم چهره(اسلاید های بعد چهره...

پارت۱۲همینکه گوشیش و میخواست دربیاره فردی محکم بهش برخورد کر...

پارت۹وقتی مطمئن شد همه خوابندر اتاق و قفل کرد چمدون بزرگش و ...

پارت۸غم های دخترک روز به روز زیاد میشداون چهره معصوم و زیبای...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۱

جیمین فیک زندگی پارت ۸۷#ویو ات بدو بدو بدو همینجوریش هم دیر ...

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط