پارت اول=
پارت اول=
ات ویو=
صبح با نوری ک تو صورتم میخورد بیدار شدم حس خفگ
داشتم و چشام از شدت کم خوابی میسوخت چون دیشب
رعیس عوضیم تا ۲ شب نگهم داشته بود رفتم دست شویی
و کارای لازمو کردم و به صدای بارون نم نم گوش میدادم
حس خوبی داشت رفتم و یکم صبحانه خورم هر چند
عادت ندارم صبح ها چیزی بخورم فقط به خاطر اینکه توی
مدرسه صدای شکمم در نیاد انجامش میدم
ساعت: 6:35
با پوشیدن کفشم از در خونه زدم بیرون که اقای لی رو دیدم
اقای لی: ات اخر هفته این ماه تمام میشه
+بله حتما تا اخر هفته اجاره رو واریز میکنم
اقای لی:ممنون دخترم
(پرش زمانی تو مدرسه )
توی کلاس نشسته بودم که دختری با موهایی طلایی و
چهره نصبتا زیبا درو باز کرد و گفت این زنگ معلم نداریم
اونقدرا هم برام مهم نبود کتابم رو برداشتم و رفتم تو
حیاط زیر درختی که بخاطر فصل بهار پر از شکوفه بو
نشستم شروع کردم بع خوندن کتابم که صدای جیغ دخترا
توجهم رو به سمت در ورودی مدرسه برد
(علامت ها= ات+ شوگا_ خترا/پسرای مدرسه%)
%خیلی خفنه
%ینی واقعا خودشه بعد این همه سال چرا برگشته
%خیلی جذابه کاش فقط ی روز مال من بود
+چیزی شده
%یا مگه خبر نداری
+چی رو
% اون مین یونگی هس یکی از پولدار ترین و معروف ترین شخص کره ویییی بعد ۳ سال برگشته مدرسه
+مگه کجا بود
%اون وقتی ۱۷ سالش بود مادرش مرد و برای همین افسرده شد و برای ۳ سال رفته فرانسه الان ۱۹ سالشه
+اووو میخاد درسش رو ادامه بده
%اره فک کنم
پرش زمانی به تو ی کلاس
معلم وارد کلاس شد و پشتشم مین یونگی بود چون بعد ۳ سال اومده مدرسه الان تو کلاس ماعه
معلم= خب عزیزم خدتو معرفی کن
_سلام مین یونگی هستم
%جیغغغ خیلی جذابی
_(پوز خند)
معلم= خب برو پیش ات بشین
+تو دلش:وییی چرا پیش من اخه
_اوهوم
(رفت نشست پیش ات)
_سلام کوچولو
+با منی
_به غیر از تو کوچولو ی دیگه ایی اینجا هس
+اره اون پاینیت (ات تازه متوجه شد چی گفته)
+وییی خاک تو سرم ببخشید از قصد نگفتم
_دخترع هرزه چون بار اولته زیاد بهت سخت نمیگیرم
+چی کار کنم خو
_اومممم باید همین الان منو ببوسی
+.............
شرط نداره ولی حمایت کنید ♡
ات ویو=
صبح با نوری ک تو صورتم میخورد بیدار شدم حس خفگ
داشتم و چشام از شدت کم خوابی میسوخت چون دیشب
رعیس عوضیم تا ۲ شب نگهم داشته بود رفتم دست شویی
و کارای لازمو کردم و به صدای بارون نم نم گوش میدادم
حس خوبی داشت رفتم و یکم صبحانه خورم هر چند
عادت ندارم صبح ها چیزی بخورم فقط به خاطر اینکه توی
مدرسه صدای شکمم در نیاد انجامش میدم
ساعت: 6:35
با پوشیدن کفشم از در خونه زدم بیرون که اقای لی رو دیدم
اقای لی: ات اخر هفته این ماه تمام میشه
+بله حتما تا اخر هفته اجاره رو واریز میکنم
اقای لی:ممنون دخترم
(پرش زمانی تو مدرسه )
توی کلاس نشسته بودم که دختری با موهایی طلایی و
چهره نصبتا زیبا درو باز کرد و گفت این زنگ معلم نداریم
اونقدرا هم برام مهم نبود کتابم رو برداشتم و رفتم تو
حیاط زیر درختی که بخاطر فصل بهار پر از شکوفه بو
نشستم شروع کردم بع خوندن کتابم که صدای جیغ دخترا
توجهم رو به سمت در ورودی مدرسه برد
(علامت ها= ات+ شوگا_ خترا/پسرای مدرسه%)
%خیلی خفنه
%ینی واقعا خودشه بعد این همه سال چرا برگشته
%خیلی جذابه کاش فقط ی روز مال من بود
+چیزی شده
%یا مگه خبر نداری
+چی رو
% اون مین یونگی هس یکی از پولدار ترین و معروف ترین شخص کره ویییی بعد ۳ سال برگشته مدرسه
+مگه کجا بود
%اون وقتی ۱۷ سالش بود مادرش مرد و برای همین افسرده شد و برای ۳ سال رفته فرانسه الان ۱۹ سالشه
+اووو میخاد درسش رو ادامه بده
%اره فک کنم
پرش زمانی به تو ی کلاس
معلم وارد کلاس شد و پشتشم مین یونگی بود چون بعد ۳ سال اومده مدرسه الان تو کلاس ماعه
معلم= خب عزیزم خدتو معرفی کن
_سلام مین یونگی هستم
%جیغغغ خیلی جذابی
_(پوز خند)
معلم= خب برو پیش ات بشین
+تو دلش:وییی چرا پیش من اخه
_اوهوم
(رفت نشست پیش ات)
_سلام کوچولو
+با منی
_به غیر از تو کوچولو ی دیگه ایی اینجا هس
+اره اون پاینیت (ات تازه متوجه شد چی گفته)
+وییی خاک تو سرم ببخشید از قصد نگفتم
_دخترع هرزه چون بار اولته زیاد بهت سخت نمیگیرم
+چی کار کنم خو
_اومممم باید همین الان منو ببوسی
+.............
شرط نداره ولی حمایت کنید ♡
۱۰.۸k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.