پارت : 52
پارت : 52
بارام ویو :
همونجا روی تخت دراز کشیده بودم و داشتم به سرنوشت شومم فکر میکردم که در اتاق باز شد و سه تا دختر وارد اتاق شدن
بارام : شـ شما کی هستید؟
؟ : خانم ما میکاپریم
بارام : خب چرا اومدید اینجا؟
! : خانم ما به دستور جناب کیم برای میکاپ عروس اومدیم
« وقتی گفت میکاپ عروس نگرانی کله وجودمو گرفت
یـ یعنی من واقعا باید با کسی که تا الان ندیدمش ازدواج کنم؟
داخله افکاره خودم غرق شده بودم که یکی از اون میکاپرا شروع به حرف زدن کرد»
& : خانم لطفا بیاید و روی این صندلی روبه روی اینه بشینید
بارام : با، باشه
«رفتم و روی صندلی نشستم که میکاپرا شروع کردن به اماده کردنه وسایل»
_ بعد از میکاپ _
« داخله اینه به خودم نگاه کردم
و همین که خودمو داخله اینه دیدم بغضم شکست
و شروع کردم به گریه کردن»
& : ااا خانم لطفا گریه نکنید نا سلامتی امروز بهترین روز برای شماست
بارام : نیست هق نیست
! : یعنی چی؟
بارام : من هق هق به اون علاقه ایی ندارم
بارام : من عاشقه اون کسیم که نباید باشم
؟ : اومممم درک میکنم خانم ولی شما باید بخاطره اون کسی که دوستش دارید قوی بمونید
بارام : مرسی ولی لطفا بهم نگید خانم بهم بگید بارام
؟!& : چشم
بارام : امممم خببببب بیاید باهم دوست بشیم و یه اکیپ 4 نفره بشیم نظرتون چیه؟
!&؟ : اممم خب خوبه
؟ : خب اسمه من مین هیه چویی مین هی
& : اسمه منم این سوکه هوانگ این سوک
! : اسمه منم ماریه جانگ ماری
بارام : اممممم خب میتونم شمارتون رو داشته باشم؟
؟!& : اوهوم البته
؟ : ********
بارام : خب این سوک ماله تو چیه؟
& : **********
بارام : ماری؟
! : *********
بارام : خب خوبه دخترا
! : خب بچه ها بریم اگه دیر کنیم اقای کیم کله هممون رو میکنه
بارام : بـ باشه
« رفتم سمته در و دستمو گذاشتم روی دستگیره در که درو باز کنم
ولی نمیتونستم درو باز کنم »
؟ : اشکال نداره قوی باش ( بغلش میکنه)
بارام : اوممم باشه مرسی
؟ : خب دیگه بریم
بارام : اره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الان پارت بعدو میزارم
بارام ویو :
همونجا روی تخت دراز کشیده بودم و داشتم به سرنوشت شومم فکر میکردم که در اتاق باز شد و سه تا دختر وارد اتاق شدن
بارام : شـ شما کی هستید؟
؟ : خانم ما میکاپریم
بارام : خب چرا اومدید اینجا؟
! : خانم ما به دستور جناب کیم برای میکاپ عروس اومدیم
« وقتی گفت میکاپ عروس نگرانی کله وجودمو گرفت
یـ یعنی من واقعا باید با کسی که تا الان ندیدمش ازدواج کنم؟
داخله افکاره خودم غرق شده بودم که یکی از اون میکاپرا شروع به حرف زدن کرد»
& : خانم لطفا بیاید و روی این صندلی روبه روی اینه بشینید
بارام : با، باشه
«رفتم و روی صندلی نشستم که میکاپرا شروع کردن به اماده کردنه وسایل»
_ بعد از میکاپ _
« داخله اینه به خودم نگاه کردم
و همین که خودمو داخله اینه دیدم بغضم شکست
و شروع کردم به گریه کردن»
& : ااا خانم لطفا گریه نکنید نا سلامتی امروز بهترین روز برای شماست
بارام : نیست هق نیست
! : یعنی چی؟
بارام : من هق هق به اون علاقه ایی ندارم
بارام : من عاشقه اون کسیم که نباید باشم
؟ : اومممم درک میکنم خانم ولی شما باید بخاطره اون کسی که دوستش دارید قوی بمونید
بارام : مرسی ولی لطفا بهم نگید خانم بهم بگید بارام
؟!& : چشم
بارام : امممم خببببب بیاید باهم دوست بشیم و یه اکیپ 4 نفره بشیم نظرتون چیه؟
!&؟ : اممم خب خوبه
؟ : خب اسمه من مین هیه چویی مین هی
& : اسمه منم این سوکه هوانگ این سوک
! : اسمه منم ماریه جانگ ماری
بارام : اممممم خب میتونم شمارتون رو داشته باشم؟
؟!& : اوهوم البته
؟ : ********
بارام : خب این سوک ماله تو چیه؟
& : **********
بارام : ماری؟
! : *********
بارام : خب خوبه دخترا
! : خب بچه ها بریم اگه دیر کنیم اقای کیم کله هممون رو میکنه
بارام : بـ باشه
« رفتم سمته در و دستمو گذاشتم روی دستگیره در که درو باز کنم
ولی نمیتونستم درو باز کنم »
؟ : اشکال نداره قوی باش ( بغلش میکنه)
بارام : اوممم باشه مرسی
؟ : خب دیگه بریم
بارام : اره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الان پارت بعدو میزارم
۱۸.۷k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.