lorasenario
lora_senario
امشب از طرف دوستات به یه پارتی دعوت شدی !
لباس تقریبا بازی به تنت پوشوندی که کمر باریکت و سر سینه هات رو نمایان می کرد و چاکی روی رون پاهات داشت .
آماده ی رفتن به مهمونی شدی و منتظر دوست صمیمیت الکس موندی!
الکس بدون هیچ تاخیری زود خودشو رسوند به خونت و هردوتون راهی به پارتی شدین!
زمانی که پارتی رفتی بقیه دوستات رو دیدی و به سمت اونا رفتی و یکمی خواستی مست کنی
تا اینکه لیوان اول ویسکی رو برداشتی کسی روی استیج پارتی پا گذاشت و شروع کرد به اهنگ خوندن و همه مشغول رقصیدن شدن
هم زمان که داشت اهنگ میخوند نگاه عصبیش رو روی تو انداخت تا ویسکی رو روی میز بزاری و به بدنت نگاه خماری انداخت.
اون قاتل بالفطره برادرت بود و همینطور دشمن خونیت...
امشب از طرف دوستات به یه پارتی دعوت شدی !
لباس تقریبا بازی به تنت پوشوندی که کمر باریکت و سر سینه هات رو نمایان می کرد و چاکی روی رون پاهات داشت .
آماده ی رفتن به مهمونی شدی و منتظر دوست صمیمیت الکس موندی!
الکس بدون هیچ تاخیری زود خودشو رسوند به خونت و هردوتون راهی به پارتی شدین!
زمانی که پارتی رفتی بقیه دوستات رو دیدی و به سمت اونا رفتی و یکمی خواستی مست کنی
تا اینکه لیوان اول ویسکی رو برداشتی کسی روی استیج پارتی پا گذاشت و شروع کرد به اهنگ خوندن و همه مشغول رقصیدن شدن
هم زمان که داشت اهنگ میخوند نگاه عصبیش رو روی تو انداخت تا ویسکی رو روی میز بزاری و به بدنت نگاه خماری انداخت.
اون قاتل بالفطره برادرت بود و همینطور دشمن خونیت...
- ۳.۶k
- ۱۰ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط