رمان دورترین نزدیک
#پارت_۲۲۲
اگه اینو میزدم منم میمردم اما شروین نباید چیزیش میشد
اسلحه رو تو دستم فشار داد میخواستم شلیک کنم ک صدایی متوقفم کرد
شیدا: صبر کن!
منو مرده برگشتیم سمتش شروین بزور نفس میکشید
شیدا گوشیشو طرف مرده گرفته بود : بیا ببین! خانوادت پیش منن! و الان تک تکشونو میکشم
مرده شوک زده گوشیو ازش گرفت: چی میخوای؟
شیدام بغض کرده بود : برادرم داره میمیره انتقام میخوام همتونو میکشم
هیچ راهیم نداری حتی اگ بمیرمم بازم نمیذارم ی نفر از خانوادت زنده بمونه حتی بچه هات!
مرده با یه تلفن ب تک تیراندازش گفت کاری نکنه و بره
با ترس کنار شروین نشستم
_توروخدا چشاتو نبند
شروین دستمو گرفت
_طاقت بیار عشقم چیزیت نمیشه
بخاطر من باشه؟!
لبخند بی جونی زد : متاسفم
چشاش بسته شد ک گریم شدت گرفت
بلند شدم روبروی مرده وایسادم
_خودم میشکمت
میخواستم بزنم ک شیدا بازم نذاشت: نه ترانه! جلوی تو زدش ن؟! حالام جلو خودش همه عزیزاشو میکشم
ماهور به شاهین زنگ زد اومد سمت شروین و بعد چک کردن نبضش ب شاهین گفت شروین تیر خورده
بهمون نگا کرد
+خیلی ضعیف میزنه اما هنوز زندس
مرده میخواست حرفی بزنه ک شیدا ب پاش شلیک کرد
شیدا: بریم خونتون ها؟ اونجا قراره ی نمایش قشنگ برگزار بشه!
شیدا: ترانه بهت زنگ میزنم حواست ب شروین باشه داداش من چیزیش نمیشه اما اینو بدبخت میکنم!
واقعا تو این شرایط فکر انتقام بود تا پیش شروین بودن؟!
بیخیال دستمو گذاشتم زیر سر شروین خیلی خون میرفت ازش سعی کردم جلو خونریزیو بگیرم
نمیدونم تا اومدن شاهین با دکتر چقد گذشت ک یهو منم بزور از کنارش بلند کردن و نذاشتن برم پیشش
هرچی گفتم فایده ای نداشت همونجا رو زمین نشستم
بچه ها اومدن و روشنک کنارم نشست: آروم باش عزیزم دکتر بالاسرشه کارشونو بلدن
_اگه چیزیش بشه!؟
روشنک: کارمون راحت تر میشه!
_روشنک بس کن اه
بلند شدم رفتم بالا داشتن حرف میزدن
باترس نگاشون کردم
_چی شده؟ شروین خوبه؟!
دکتر: شانس زنده موندشون خیلی کمه!
خونم زیاد ازدست دادن
دکتر: الان به خون نیاز دارن!
_ شما نمیتونید مشخص کنید زنده میمونه یا نه! شما باید کاری کنید ک زنده بمونه! می فهمید ک؟! شما نهایت تلاشتونو میکنید بقیش دست شما نیست ک تعیین میکنید درضمن چرا منتظرید خب خون گیر بیارید!
دکتر:من کارمو بلدم خانوم! نمیتونیم صبرکنیم گروه خونیتون چیه؟!
شاهین گروه خونیشو گفت و گفت مال من نمیخوره از شانس گه من گروه خونیم مث شاهین و الان باید بشینم از دست رفتن شروینو نگا کنم!
رفتم پایین پیش روشنکو رادوین
روشنک گروه خونیشو گفت اونم نمیخورد
رادوین نگام میکرد: گروه خونیش مث منه
_رادوین لطفا! تروخدا نذار بمیره همینجوریشم دکتر گفت شانسش کمه...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاص #جذاب #زیبا #شیک #عاشقانه #دخترونه #عشق
اگه اینو میزدم منم میمردم اما شروین نباید چیزیش میشد
اسلحه رو تو دستم فشار داد میخواستم شلیک کنم ک صدایی متوقفم کرد
شیدا: صبر کن!
منو مرده برگشتیم سمتش شروین بزور نفس میکشید
شیدا گوشیشو طرف مرده گرفته بود : بیا ببین! خانوادت پیش منن! و الان تک تکشونو میکشم
مرده شوک زده گوشیو ازش گرفت: چی میخوای؟
شیدام بغض کرده بود : برادرم داره میمیره انتقام میخوام همتونو میکشم
هیچ راهیم نداری حتی اگ بمیرمم بازم نمیذارم ی نفر از خانوادت زنده بمونه حتی بچه هات!
مرده با یه تلفن ب تک تیراندازش گفت کاری نکنه و بره
با ترس کنار شروین نشستم
_توروخدا چشاتو نبند
شروین دستمو گرفت
_طاقت بیار عشقم چیزیت نمیشه
بخاطر من باشه؟!
لبخند بی جونی زد : متاسفم
چشاش بسته شد ک گریم شدت گرفت
بلند شدم روبروی مرده وایسادم
_خودم میشکمت
میخواستم بزنم ک شیدا بازم نذاشت: نه ترانه! جلوی تو زدش ن؟! حالام جلو خودش همه عزیزاشو میکشم
ماهور به شاهین زنگ زد اومد سمت شروین و بعد چک کردن نبضش ب شاهین گفت شروین تیر خورده
بهمون نگا کرد
+خیلی ضعیف میزنه اما هنوز زندس
مرده میخواست حرفی بزنه ک شیدا ب پاش شلیک کرد
شیدا: بریم خونتون ها؟ اونجا قراره ی نمایش قشنگ برگزار بشه!
شیدا: ترانه بهت زنگ میزنم حواست ب شروین باشه داداش من چیزیش نمیشه اما اینو بدبخت میکنم!
واقعا تو این شرایط فکر انتقام بود تا پیش شروین بودن؟!
بیخیال دستمو گذاشتم زیر سر شروین خیلی خون میرفت ازش سعی کردم جلو خونریزیو بگیرم
نمیدونم تا اومدن شاهین با دکتر چقد گذشت ک یهو منم بزور از کنارش بلند کردن و نذاشتن برم پیشش
هرچی گفتم فایده ای نداشت همونجا رو زمین نشستم
بچه ها اومدن و روشنک کنارم نشست: آروم باش عزیزم دکتر بالاسرشه کارشونو بلدن
_اگه چیزیش بشه!؟
روشنک: کارمون راحت تر میشه!
_روشنک بس کن اه
بلند شدم رفتم بالا داشتن حرف میزدن
باترس نگاشون کردم
_چی شده؟ شروین خوبه؟!
دکتر: شانس زنده موندشون خیلی کمه!
خونم زیاد ازدست دادن
دکتر: الان به خون نیاز دارن!
_ شما نمیتونید مشخص کنید زنده میمونه یا نه! شما باید کاری کنید ک زنده بمونه! می فهمید ک؟! شما نهایت تلاشتونو میکنید بقیش دست شما نیست ک تعیین میکنید درضمن چرا منتظرید خب خون گیر بیارید!
دکتر:من کارمو بلدم خانوم! نمیتونیم صبرکنیم گروه خونیتون چیه؟!
شاهین گروه خونیشو گفت و گفت مال من نمیخوره از شانس گه من گروه خونیم مث شاهین و الان باید بشینم از دست رفتن شروینو نگا کنم!
رفتم پایین پیش روشنکو رادوین
روشنک گروه خونیشو گفت اونم نمیخورد
رادوین نگام میکرد: گروه خونیش مث منه
_رادوین لطفا! تروخدا نذار بمیره همینجوریشم دکتر گفت شانسش کمه...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاص #جذاب #زیبا #شیک #عاشقانه #دخترونه #عشق
۱۴.۵k
۰۸ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.