عروسفراری

#عروس_فراری 🤍👀
Part: ¹⁸

داخل اتاق شدم و اروم‌ در رو پشت سرم بستم ....

تهیونگ: کار داشتی؟
ات: اوهوم...راستش میخوام درمورد یه چیزی باهات حرف بزنم !
تهیونگ: هوم میشنوم...
ات: راستش....

با صدای زنگ گوشی پسره حرفم رو خوردم....

تهیونگ: الو....
.... : قربان آخرین حمل بار هم امروز تموم میشه ....خودتون تشریف میارید؟
تهیونگ: نه نمیتونم ...
.... : بله قربان ....
تهیونگ: هوم ....

گوشی رو قطع کرد و انداخت رو میز ....

تهیونگ: خب چی میخواستی بگی؟
ات: ها؟! ...چ...چیزه ...ولش کن!
تهیونگ: خب داشتی میگفتی بگو!.....
ات: نه دیگه بیخیال ....(لبخند مصنوعی )
تهیونگ: باشه هر طور که راحتی!.....

راهم رو گرفتم و از اتاق زدم بیرون ....میخواستم بهش بگم یکم کای رو آزاد بزاره ولی بعدش با خودم گفتم اول که اصلا به من ربطی نداره دوم هم برا خود کای دردسر میشد ....
از این فکرا زدم بیرون و رفتم سمت پله ها و اروم اروم رفتم پایین ....راهم رو سمت آشپزخونه کج کردم و داخل آشپزخونه شدم ....مگه اینجا عمارت نبود ؟ خب خَدَمه هاش کجان ؟
نشستم رو اُپِن و به سالن عمارت خیره شدم! ...چقدر بزرگ بود! کل خونه ی ما اندازه ی یه اتاق این پسره بزور میشد.....یه لحظه خندم گرفت!
گُشنَم بود ! ....

ات: کای ...(بلند)

خواستم دوباره صداش بزنم که یهو جلوم سبز شد ....جالب بودا همه جا هست .....

کای: جونم ....ی...یعنی بله !
ات: ‌‌‌‌گشنمه!
کای: گشنته؟
ات: اوهوم ...کای جونییییی گشنمه !(خودش رو لوس کرد )
کای: باشه ....چی میخوری از بیرون سفارش بدم ؟
ات: (ذوق) ....آمممم پيتزا!
کای: اوهوم ....

کای گوشیش رو از تو جیبش درآورد و زنگ زد غذا سفارش بده ....داشت حرف میزد که پریدم وسط حرفش ...

ات: بگو یه همبرگر هم کنارش بزاره ....
کای: هوم ‌....

بعد اینکه غذا رو سفارش داد .....گوشیش رو گذاشت تو جیبش و اومد سمتم ....

کای: چقدر شِکمویی!(گونه ی ات رو کشید )
ات: خب از اون موقعی که اومدم اینجا هیچی نخوردم.....ولی چرا دوتا پیتزا سفارش دادی؟
کای: خودم آدم نیستم؟
ات: (خنده)

ویو کای:
تاحالا خنده هیچ دختری مثل ات به دلم‌ نَشَسته بود ....
همين جور که محو صورتش بودم‌ زنگ در عمارت صداش بلند شد ...

ات : آخ جون غذا...

رفتم غذا هارو گرفتم و پولشون رو حساب کردم و اومدم داخل که ات سریع دویید سمتم و از دستم گِرفتِشون و رفت سمت میز ....در کارتون پيتزا رو باز کرد و تند تند شروع کرد به خوردن ....

کای: اروم تر (خنده)
ات: خب گشنمه (با دهن پر )....

خواستم از پیتزای ات بردارم که زد از دستم.....

ات: اونه هاااا ماله خودت رو باز کن بخور....
کای: خب حالا یکی از ماله تو بردارم چی میشه مگه ؟
ات: بَرنداری چی میشه ؟
کای: ات خودم سفارش دادم...(خودش رو لوس کرد )
ات: هوففف...باشه بردار....

یه تیکه برداشتم و مشغول خوردن شدم ....
که یهو....

تهیونگ: انگار خوش میگذره ...!!!

ادامه دارد‌.....
دیدگاه ها (۱۳)

اگر درخواستی و یا سوالی دارین اینجا بگین 🍫

#عروس_فراری 🤍👀Part:¹⁹آب دهنم رو قورت دادم و اروم‌از جام بلند...

#عروس_فراری 🤍👀Part: ¹⁷ویو تهیونگ: اروم رفتم سمت مبلی که ات و...

#عروس_فراری 🤍👀Part: ¹⁶ات: من...من می‌ترسم!!(بغض)تهیونگ: میتر...

-وقتی گشنته عصبیی میبوسنتت-ات" هینامی " آروم باش الان غذا از...

"شراب سرخ" Part: ⁷ویو کایبا کمک افراد عمارت و یکم خون و خون ...

نام فیک:عشق مخفیPart: 11ویو جیمین*خیلی گشنم بود رفتم پایین.ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط