جدایی باور نکردنی
جدایی باور نکردنی
#پارت۳۸
۰۰۰:مامان(روبه ا/ت)
*چی مامان اون ازدواج کرده*
ا/ت:تو اینجا چیکار میکنی؟
۰۰۰:جیهوپ اوردتم اینجا چه خبره ؟
ا/ت:جیهوپ ؟(عصبانی)
جیهوپ: خانوم اونجوری نگام نکنین بانوی جوان همش میگفتن چون شما گفتین که کار یاد بگیره باید پیشتون باشه (خسته طوری وکلافه)
ا/ت:خوب بلدی جیهوپ رو حرس بدی ...دخترم
*دخترم ....دخترم ....اون به اون دختره گفت دخترم یا کیم تهیونگ چت شده *
۰۰۰:مامان این افراد دیگه کین ؟
ا/ت:اون کیم تهیونگ بزرگ ترین مافیا و اونم پسرش تهکوکه*پسر من *(پسر من رو دو دلش گفت)
تهیونگ: لی ا/ت باید باهات خصوصی حرف بزنم
ا/ت:باشه ،جیهوپ !
جیهوپ: بله خانوم
تهیونگ: اون دختره کی بود؟تو ازدواج کردی ؟
ا/ت:مگه مهمه که من ازدواج کردم یا نه اونم دخترم تیانه
تهیونگ: حالا هر چی تهکوک مشکوک شده میخوای چیکار کنی ؟
ا/ت:فعلا بهش نگو
تهیونگ: ا/ت دیگه وقته شه ....تهکوک سر همین قضیه مادر هر روز تو مدرسه مسخرش میکردن ،باید بهش بگیم اون خیلی زجر کشیده
ا/ت:گفتم بهش نگو
تهیونگ: اون باید بدونه ا/ت چرا نمیفهمی؟
ا/ت:تهیونگ بزار واسه یه وقت دیگه من الان نمی تونم بهش بگم که مادرشم ....خب بزار واسه بعد !
تهیونگ: لی ا/ت(داد)
ا/ت:ازت خواهش میکنم بزار واسه یه وقت دیگه
تهیونگ: چرا آخه چرا؟
ا/ت:چون ...
ادامه دارد
#پارت۳۸
۰۰۰:مامان(روبه ا/ت)
*چی مامان اون ازدواج کرده*
ا/ت:تو اینجا چیکار میکنی؟
۰۰۰:جیهوپ اوردتم اینجا چه خبره ؟
ا/ت:جیهوپ ؟(عصبانی)
جیهوپ: خانوم اونجوری نگام نکنین بانوی جوان همش میگفتن چون شما گفتین که کار یاد بگیره باید پیشتون باشه (خسته طوری وکلافه)
ا/ت:خوب بلدی جیهوپ رو حرس بدی ...دخترم
*دخترم ....دخترم ....اون به اون دختره گفت دخترم یا کیم تهیونگ چت شده *
۰۰۰:مامان این افراد دیگه کین ؟
ا/ت:اون کیم تهیونگ بزرگ ترین مافیا و اونم پسرش تهکوکه*پسر من *(پسر من رو دو دلش گفت)
تهیونگ: لی ا/ت باید باهات خصوصی حرف بزنم
ا/ت:باشه ،جیهوپ !
جیهوپ: بله خانوم
تهیونگ: اون دختره کی بود؟تو ازدواج کردی ؟
ا/ت:مگه مهمه که من ازدواج کردم یا نه اونم دخترم تیانه
تهیونگ: حالا هر چی تهکوک مشکوک شده میخوای چیکار کنی ؟
ا/ت:فعلا بهش نگو
تهیونگ: ا/ت دیگه وقته شه ....تهکوک سر همین قضیه مادر هر روز تو مدرسه مسخرش میکردن ،باید بهش بگیم اون خیلی زجر کشیده
ا/ت:گفتم بهش نگو
تهیونگ: اون باید بدونه ا/ت چرا نمیفهمی؟
ا/ت:تهیونگ بزار واسه یه وقت دیگه من الان نمی تونم بهش بگم که مادرشم ....خب بزار واسه بعد !
تهیونگ: لی ا/ت(داد)
ا/ت:ازت خواهش میکنم بزار واسه یه وقت دیگه
تهیونگ: چرا آخه چرا؟
ا/ت:چون ...
ادامه دارد
۱۳.۶k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.