اسم عشقه ترسناک
اسم عشقه ترسناک
پارت ۸۹
[ویو ملودی]
روی کاناپه داخل پذیرایی نشستم..یک طرف دیوار کلا شیشه بود و باغچه عمارت قابل
دید بود..گل های رز قرمز مینیاتوری که تو شب دلبری می کردن.. فواره بزرگ وسط باغ
خیلی شبیه عمارت داداشمه...غرق افکارم شدم..
[ویو آرتور]
عصبی دستم به میز کوبیدم...دختری که برای منه دست این عوضیا نمی دم ..احمقا کور
خوندید.. دوتا عوضی الان جلوم نشستن...
ویلیام: اگه دختره پس ندی...زنده یگت آبشار خون می کنم
آرتور: حتی فکر نزدیک شدن بهش هم نکن...چیزی که متعلق به منه دست تو نمی رسه..
ته مو احمق باش... چطور کنارش نشسته
ویلیام: از هر راهی لازم باشه وارد مشیم...ولی نمی زارم دست تو بمونه...
آرتور: هر غلطی می خوای کن..
یک پسر که خیلی شبیه ملودی بود تو جمع بود چیزی نمی گفت..اخمو..سرد و بی روح...
یهو زبون باز کرد
ادوارد: حالش خوبه ؟
آرتور: معلومه که حالش خوبه...
ویلیام: الان این مهم نیست...مهم اینه که معامله درست انجام بشه
پسر با عصبانیت به این پارک عوضی نگاه کرد گفت
ادوارد: خوب بودن ملودی از جونم هم مهم تره...اینقدر خودخواه نباش....کاری نکن ازت
بگیرمش...
حوصله گوش دادن چرندیات پارک ندارم بلند شدم
آرتور: من معامله ای با تو ندارم
به سمت بیرون رفتم.. چند قدم به سمت ماشین برداشتم که صدای همون پسر شنیدم........
پارت ۸۹
[ویو ملودی]
روی کاناپه داخل پذیرایی نشستم..یک طرف دیوار کلا شیشه بود و باغچه عمارت قابل
دید بود..گل های رز قرمز مینیاتوری که تو شب دلبری می کردن.. فواره بزرگ وسط باغ
خیلی شبیه عمارت داداشمه...غرق افکارم شدم..
[ویو آرتور]
عصبی دستم به میز کوبیدم...دختری که برای منه دست این عوضیا نمی دم ..احمقا کور
خوندید.. دوتا عوضی الان جلوم نشستن...
ویلیام: اگه دختره پس ندی...زنده یگت آبشار خون می کنم
آرتور: حتی فکر نزدیک شدن بهش هم نکن...چیزی که متعلق به منه دست تو نمی رسه..
ته مو احمق باش... چطور کنارش نشسته
ویلیام: از هر راهی لازم باشه وارد مشیم...ولی نمی زارم دست تو بمونه...
آرتور: هر غلطی می خوای کن..
یک پسر که خیلی شبیه ملودی بود تو جمع بود چیزی نمی گفت..اخمو..سرد و بی روح...
یهو زبون باز کرد
ادوارد: حالش خوبه ؟
آرتور: معلومه که حالش خوبه...
ویلیام: الان این مهم نیست...مهم اینه که معامله درست انجام بشه
پسر با عصبانیت به این پارک عوضی نگاه کرد گفت
ادوارد: خوب بودن ملودی از جونم هم مهم تره...اینقدر خودخواه نباش....کاری نکن ازت
بگیرمش...
حوصله گوش دادن چرندیات پارک ندارم بلند شدم
آرتور: من معامله ای با تو ندارم
به سمت بیرون رفتم.. چند قدم به سمت ماشین برداشتم که صدای همون پسر شنیدم........
- ۱۲.۰k
- ۲۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط