بچه ها که بزرگتر شدند شیطنت هایشان کمتر شد حتی محمد ک

☀️بچه ها که بزرگتر شدند، شیطنت هایشان کمتر شد. حتی محمد که از آن دو بازیگوش تر بود آرام شد. در هیچ چیز بهانه گیر نبود. سادگی را دوست داشت و همیشه لباس سفید یا خاکستری می پوشید. کسی لباس رنگارنگ تنش ندید.

☀️مدرسه از آنها خواسته بود موهای سرشان را کوتاه نگه دارند با اینکه بزرگتر شده بود، موهایش مثل یک بچه محصل کوتاه بود و همیشه کفش کتانی سفید می پوشید و تا کفشش پاره نمی شد کفش دیگری نمی پوشید. همه کفشهای پاره او را نگه می‌داشتم.

☀️نجابت، دیانت و سادگی محمد، مرا به یاد آن جمله تاریخی امام خمینی در سال ۱۳۴۲ می انداخت و به این فکر می کردم؛ آیا محمد من یکی از سربازانی است که نوید آمدنشان را داده است؟

#مهاجر_سرزمین_آفتاب
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
دیدگاه ها (۱)

☀️شبی در ماه رمضان در عالم خواب دیدم در خانه را کسی می زند. ...

☀️روزها به سختی می گذشت. تابستان داغ ١٩۴۶ میلادی رسید؛ من و ...

☀️مهاجر سرزمین آفتاب" به کوشش "حمید حسام"و "مسعود امیرخانی" ...

🌳هنوز لقمه اول از گلویم پایین نرفته بود که یکهو چند تا زن از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط