تو این لحظه که من دقیقا 23 سال و 5ماه و 24روزمه
تو این لحظه که من دقیقا 23 سال و 5ماه و 24روزمه
دارم فک میکنم اوج جوونی که میگن همین لحظه ی منه
همش فکر میکردم وقتی 23،24سالم بشه دیگه واسه خودم کسی شدم جزو آدم بزرگا شدم کار میکنم مستقل میشم مسافرت میرم و جوونی میکنم
دانشگاه که رفتم ورق برگشت دانشگاه یه شهر دیگه و رفت و آمد و خستگی و راه نفسمو گرفت گفتم عیب نداره فردای روزی که مدرکمو بگیرم جم میکنم فقططططط میرم مسافرت و عوض همه این4سالو در میارم بعدشم میام میگردم دنبال کار و شروع میکنم کم کم
5،6ترم که گذشت تو کلافه ترین حالت ممکن از هم رشته هام که ترم بالایی بودن و مدرکشونو گرفته بودن فقط یه جمله به گوشم میخورد(کار نیس)گفتم حالا بذار تموم کنم دانشگاهو ببینم چی میشه
پس انداز کردم یه قرون یه قرون از همه چی زدمو پس انداز جم کردم که لنگ نمونم
یه شب که خوابیدیم و صبح بیدار شدیم دیدیم همه چی شده پول خون یه آدم
گفتم میاد پایین اینجوری نمیمونه ولی زهی خیال باطل...پس اندازامون اندازه خرید یه گونی پفک شده بود
حالا که 23سالمه
دانشگاهم تموم شده ولی بعد از آخرین امتحان کارشناسی حتی از جلوی در دانشگاهم رد نشدم چه رسد که برم مدرکمو بگیرم
هرجا رفتم دنبال کار گفتن تماس میگیریم و نگرفتن
قیمتا دوبرابر که سهله 22برابر شده
و یه مرضی اومده که 6ماهه چپیدم تو خونه و دیگه هیچی
این چیزی نبود که از اوج جوونیمون انتظار داشتیم
نشستیم روزای رفته رو میشماریم و فک میکنیم ما کی وقت کردیم اینقد ناامید بشیم و از همه چی و همه کس دست بکشیم و بیخیال آینده و گذشته و زندگی و آدماش بشیم...
قلمت بشکند روزگار اگر ننویسی بر ما چه گذشت ....
99.5.6
03:31
#با_من_از_امید_حرف_نزن
دارم فک میکنم اوج جوونی که میگن همین لحظه ی منه
همش فکر میکردم وقتی 23،24سالم بشه دیگه واسه خودم کسی شدم جزو آدم بزرگا شدم کار میکنم مستقل میشم مسافرت میرم و جوونی میکنم
دانشگاه که رفتم ورق برگشت دانشگاه یه شهر دیگه و رفت و آمد و خستگی و راه نفسمو گرفت گفتم عیب نداره فردای روزی که مدرکمو بگیرم جم میکنم فقططططط میرم مسافرت و عوض همه این4سالو در میارم بعدشم میام میگردم دنبال کار و شروع میکنم کم کم
5،6ترم که گذشت تو کلافه ترین حالت ممکن از هم رشته هام که ترم بالایی بودن و مدرکشونو گرفته بودن فقط یه جمله به گوشم میخورد(کار نیس)گفتم حالا بذار تموم کنم دانشگاهو ببینم چی میشه
پس انداز کردم یه قرون یه قرون از همه چی زدمو پس انداز جم کردم که لنگ نمونم
یه شب که خوابیدیم و صبح بیدار شدیم دیدیم همه چی شده پول خون یه آدم
گفتم میاد پایین اینجوری نمیمونه ولی زهی خیال باطل...پس اندازامون اندازه خرید یه گونی پفک شده بود
حالا که 23سالمه
دانشگاهم تموم شده ولی بعد از آخرین امتحان کارشناسی حتی از جلوی در دانشگاهم رد نشدم چه رسد که برم مدرکمو بگیرم
هرجا رفتم دنبال کار گفتن تماس میگیریم و نگرفتن
قیمتا دوبرابر که سهله 22برابر شده
و یه مرضی اومده که 6ماهه چپیدم تو خونه و دیگه هیچی
این چیزی نبود که از اوج جوونیمون انتظار داشتیم
نشستیم روزای رفته رو میشماریم و فک میکنیم ما کی وقت کردیم اینقد ناامید بشیم و از همه چی و همه کس دست بکشیم و بیخیال آینده و گذشته و زندگی و آدماش بشیم...
قلمت بشکند روزگار اگر ننویسی بر ما چه گذشت ....
99.5.6
03:31
#با_من_از_امید_حرف_نزن
۶.۳k
۰۵ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.