هوس خان👑
#هوس_خان👑
#پارت124
از این بے خوابے هاے مزمن حتماً بیمار میشدم
اما بیمارے برام ارزش و اهمیتے نداشت این تغییراتے ڪه توے زندگیم به وجود اومده بود باعث مے شد تا خواب از چشمام دور بشه...
ڪم ڪم مهتاب داشت روے تخت تڪون میخورد و این یعنے داره از خواب بیدار میشه
نگاهمو به اون دادم دخترے ڪه با وارد شدنش به زندگیم حالا خواسته یا ناخواسته بلاے جونم شده بود
وافته زندگیم
مے گفت به خاطر عشقے ڪه بهم ن
داره هر چیزے را به جون خریده تا به اینجا برسه به این خونه به این اتاق و به من....
و من نمیدونم چرا باید تاوان عشق اون رو پس بدم؟
وقتے اون عاشق منه منم باید عاشقش باشم ؟
نمیتونم از من بر نمیومد لبخندے بهم زد و گفت
_ صبح بخیر ڪے برگشتے ؟
دستے به صورتم ڪشیدم و گفتم نیمههاے شب اومدم تو اون موقع خواب بودے
روے تخت نشست و با اون لباس خواب حریرے ڪه به تن داشت و بدنش رو براے من به نمایش گذاشت و ڪش و قوسے به تنش داد
از جاش بلند شد و لباس حریر قرمز رنگش تا روے رونش میرسید
بهم نزدیک شدو دستاشو دور گردنم حلقه ڪرد و روے پاهام نشست سرش ڪه روے شونم نشست با خودم گفتم چقدر سخته زنے رو ڪه دوست ندارے به آغوش بڪشی!
اما دستام دور ڪمرش نشست این زندگیه من بود و قرار بود تا همیشه با من باشه
پس فرار ڪردن از ش ممڪن نبود
صداے زمزمه وارش ڪنار گوشم باعث مے شد ڪمے حالم به هم بریزه صداے این زن و ڪنار گوشم نمے خواستم اما ....
دیشب دلم برات تنگ شده بود
با پوزخند ڪم جونے گفتم نڪنه دلت هوس درد ڪرده بود؟
اهسته خندید و گفت اگه تو باشے اون دردم دوس دارم...
ڪلافه میشدم از این حرفاش...
_ فڪر میڪنم از وقتے ڪه باهام خوابیدے ازم سرد تر و دورتر شدے شاید اگه هیچ وقت بهم نزدیک نمیشدے رابطه بهترے میتونستیم داشته باشیم پس چرا این ڪارو ڪردے میخواستے فاصله بینمون هست دیوارے ڪه بینمون ڪشیدے و بزرگ تر و طولانے تر ڪنے ڪه هیچ وقت نتونم ازش بالا برم یا حتے نتونم با راه رفتن طول شو تموم ڪنم و به تو برسم؟
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#پارت124
از این بے خوابے هاے مزمن حتماً بیمار میشدم
اما بیمارے برام ارزش و اهمیتے نداشت این تغییراتے ڪه توے زندگیم به وجود اومده بود باعث مے شد تا خواب از چشمام دور بشه...
ڪم ڪم مهتاب داشت روے تخت تڪون میخورد و این یعنے داره از خواب بیدار میشه
نگاهمو به اون دادم دخترے ڪه با وارد شدنش به زندگیم حالا خواسته یا ناخواسته بلاے جونم شده بود
وافته زندگیم
مے گفت به خاطر عشقے ڪه بهم ن
داره هر چیزے را به جون خریده تا به اینجا برسه به این خونه به این اتاق و به من....
و من نمیدونم چرا باید تاوان عشق اون رو پس بدم؟
وقتے اون عاشق منه منم باید عاشقش باشم ؟
نمیتونم از من بر نمیومد لبخندے بهم زد و گفت
_ صبح بخیر ڪے برگشتے ؟
دستے به صورتم ڪشیدم و گفتم نیمههاے شب اومدم تو اون موقع خواب بودے
روے تخت نشست و با اون لباس خواب حریرے ڪه به تن داشت و بدنش رو براے من به نمایش گذاشت و ڪش و قوسے به تنش داد
از جاش بلند شد و لباس حریر قرمز رنگش تا روے رونش میرسید
بهم نزدیک شدو دستاشو دور گردنم حلقه ڪرد و روے پاهام نشست سرش ڪه روے شونم نشست با خودم گفتم چقدر سخته زنے رو ڪه دوست ندارے به آغوش بڪشی!
اما دستام دور ڪمرش نشست این زندگیه من بود و قرار بود تا همیشه با من باشه
پس فرار ڪردن از ش ممڪن نبود
صداے زمزمه وارش ڪنار گوشم باعث مے شد ڪمے حالم به هم بریزه صداے این زن و ڪنار گوشم نمے خواستم اما ....
دیشب دلم برات تنگ شده بود
با پوزخند ڪم جونے گفتم نڪنه دلت هوس درد ڪرده بود؟
اهسته خندید و گفت اگه تو باشے اون دردم دوس دارم...
ڪلافه میشدم از این حرفاش...
_ فڪر میڪنم از وقتے ڪه باهام خوابیدے ازم سرد تر و دورتر شدے شاید اگه هیچ وقت بهم نزدیک نمیشدے رابطه بهترے میتونستیم داشته باشیم پس چرا این ڪارو ڪردے میخواستے فاصله بینمون هست دیوارے ڪه بینمون ڪشیدے و بزرگ تر و طولانے تر ڪنے ڪه هیچ وقت نتونم ازش بالا برم یا حتے نتونم با راه رفتن طول شو تموم ڪنم و به تو برسم؟
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
۱۳.۷k
۱۵ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.