هوس خان👑
#هوس_خان👑
#پارت123
اشکاشو پاک کردم و گفتم
درسته دور میشی درسته دور میشم اما این چیزی از احساسی که من به تو دارم کم نمیکنه
من دوست دارم اما ازت می خوام خوب زندگی کنی شاد باش سعی کن منو فراموش کنی
نمیخوام زندگیت بند آدمی مثل من باشه نمیخوام آسیبی آزاری به تو برسونن
اما اینو بدون من تا وقتی که زنده ام عشقی که به تو دارم و توی دلم زنده نگه میدارم
این زندگی اجباری که قسمتم شده تا ابد الدهر با من میمونه اما نمی خوام تو به خاطر من تاوان گناه منو بدی
تو کم سن و سالی زیبایی تو زندگی خوبی در انتظارته
محکم خودشو بهم چسبوند و بغلم کرد و گفت
_ نمی خوام نمی خوام
من گفتم نه ولی کاری کردی ازت خوشم بیاد و الان میگی دیگه تموم شد دیگه هیچی نیست....
صورتشو قاب گرفتم و گفتم
هر چیزی که میگم فقط و فقط بخاطر توعه
بخاطر دوست داشتن خودته پس نگران نباش میگذره
هیچکس از آینده با خبر نیست شاید آینده من و تو به هم گره خورده باشه شاید یه جایی دوباره یه جوری به هم رسیدیم
پس گریه نکن بذار بتونم آسوده نفس بکشم بزار بتونم این زندگی که قرار بود بدون تو داشته باشم و تحمل کنم اگر بدونم تو هر روز داری گریه می کنی وغصه میخوری نمیتونم
برای آخرین بار موهاشو نفس کشیدم موهاشو نفس کشیدم و عطرشو به ریه هام فرستادم
پوست صورتش را نوازش کردم به چشمای دریاییش خیره شدم
دل کندن از این عروسک برای من کم از مردن نداشت
اما اجبار بود و کاریش نمی شد کرد ازش فاصله گرفتم و گفتم شاید آخرین باری باشه که میبینمت پس مواظب خودت باش نه به خاطر خودت به خاطر من
برای منی که هر شب به تو فکر می کنم و نگرانتم از پنجره پایین رفتم و اون و توی اون اتاق تنها گذاشتم
و بدون شک قلبمم کنارش جا گذاشتم.
وقتی به خونه برگشتم آفتاب بالا زده بود
به اتاق خودمون که رسیدم مهتاب توی اتاق خواب بود روی صندلی نشستم از پنجره به بیرون خیره شدم دیدن طلوع آفتاب همیشه از این پنجره برام لذت بخش بود
اما الان دیدن این طلوعآفتابم برام هیچ لذتی نداشت
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#پارت123
اشکاشو پاک کردم و گفتم
درسته دور میشی درسته دور میشم اما این چیزی از احساسی که من به تو دارم کم نمیکنه
من دوست دارم اما ازت می خوام خوب زندگی کنی شاد باش سعی کن منو فراموش کنی
نمیخوام زندگیت بند آدمی مثل من باشه نمیخوام آسیبی آزاری به تو برسونن
اما اینو بدون من تا وقتی که زنده ام عشقی که به تو دارم و توی دلم زنده نگه میدارم
این زندگی اجباری که قسمتم شده تا ابد الدهر با من میمونه اما نمی خوام تو به خاطر من تاوان گناه منو بدی
تو کم سن و سالی زیبایی تو زندگی خوبی در انتظارته
محکم خودشو بهم چسبوند و بغلم کرد و گفت
_ نمی خوام نمی خوام
من گفتم نه ولی کاری کردی ازت خوشم بیاد و الان میگی دیگه تموم شد دیگه هیچی نیست....
صورتشو قاب گرفتم و گفتم
هر چیزی که میگم فقط و فقط بخاطر توعه
بخاطر دوست داشتن خودته پس نگران نباش میگذره
هیچکس از آینده با خبر نیست شاید آینده من و تو به هم گره خورده باشه شاید یه جایی دوباره یه جوری به هم رسیدیم
پس گریه نکن بذار بتونم آسوده نفس بکشم بزار بتونم این زندگی که قرار بود بدون تو داشته باشم و تحمل کنم اگر بدونم تو هر روز داری گریه می کنی وغصه میخوری نمیتونم
برای آخرین بار موهاشو نفس کشیدم موهاشو نفس کشیدم و عطرشو به ریه هام فرستادم
پوست صورتش را نوازش کردم به چشمای دریاییش خیره شدم
دل کندن از این عروسک برای من کم از مردن نداشت
اما اجبار بود و کاریش نمی شد کرد ازش فاصله گرفتم و گفتم شاید آخرین باری باشه که میبینمت پس مواظب خودت باش نه به خاطر خودت به خاطر من
برای منی که هر شب به تو فکر می کنم و نگرانتم از پنجره پایین رفتم و اون و توی اون اتاق تنها گذاشتم
و بدون شک قلبمم کنارش جا گذاشتم.
وقتی به خونه برگشتم آفتاب بالا زده بود
به اتاق خودمون که رسیدم مهتاب توی اتاق خواب بود روی صندلی نشستم از پنجره به بیرون خیره شدم دیدن طلوع آفتاب همیشه از این پنجره برام لذت بخش بود
اما الان دیدن این طلوعآفتابم برام هیچ لذتی نداشت
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
۱۱.۷k
۱۰ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.