چندپارتی

چندپارتی☆

p.1
_بس کن دیگه

صدات بالا رفته بود و دستات میلرزید

_همیشه همچی تقصیر منه؟!

جونگکوک پوزخند زد ،عصبی، صداش تیز بود:

_اگه تقصیر تو نیست پس تقصیر کیه؟من؟،

_اره حداقل این بار قبول کن !

یک قدم جلو رفتی و لب زدی :

_من دارم خفه میشم توی این رابطه .

چشماش تیره شد

_خفه میشی؟

با تمسخر خندید . لب زد :

_پس برو! کی جلوتو گرفته؟

برگشتی که بری اما صدات شکست :

_میدونی مشکل اینه که تو حتی نمی فهمی با من چیکار میکنی ...

همین جمله کافی بود.

چرخید سمتت،دستش بالا رفت
صدای سیلی توی اتاق پیچید .

سرت به یک طرف پرت شد و چند ثانیه فقط زنگ گوش هات رو می شنیدی.

...
دیدگاه ها (۰)

چندپارتی☆p.4جمعه صبح ساعت۳۰ :۹ دقیقه ات: دیشب اینقدر گریه کر...

چندپارتی☆p.1ساعت ۱:۳۰دقیقهجونگکوک در اتاق رو میزنه ولی ات جو...

سناریو استری کیدز وقتی...

عمارت جونگکوک شبیه قصر نبود… بیشتر شبیه چیزی بود که سایه‌ها ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط