دارای مومنت دو شیپ [ پارت قبل و این پارت و مقداری از پارت
دارای مومنت دو شیپ [ پارت قبل و این پارت و مقداری از پارت بعدی ]
فراتر از دوستی قسمت ³⁵
Jong eil:
" راحت باشید مشکلی نیست میتونید بگید "
Felix:
" دوست پسرمه "
Jong eil:
" به هم میاید "
Felix:
" متشکرم "
Jong eil:
" هیونجین خیلی تلاش میکنه تا پیش همه عالی باشه ، هیچ کس رو به خودش نزدیک نمیکنه ، تا حالا ندیدم و حتی نشنیدم که با کسی باشه ، حتی به غلط و اشتباه هم ندیدم شایعه قرار گذاشتن داشته باشه ، ولی اگه از یکی خوشش بیاد عاشقانه میپرستتش ، آدم مهربون و دل گرمیه ، تمام تلاشش رو میکنه که هیت نگیره ولی میگیره ، بیشتر از ¹⁰ تا خودکشی نا موفق داشت ، صبرش خیلی زیاده که هر حرفی رو تحمل کنه ، هر نوع انتقادی هم در مورد خودش می پذیره ، درونگرا هست ، خوشحالم که عاشق یه نفر شده که براش مهم باشه ، امیدوارم خوشبخت بشین ، راستی دیروز تولدش بود میدونی ؟ هیچ کس هم یادش نبوده حتما خیلی احساس تنهایی کرده "
Felix:
" ممنونم ، بله خبر دارم ، نه احساس تنهایی نکرده ، دقیقا همون ساعت و دقیقه ای که به دنیا اومد شمع روی اون کیکی که داری میبینی دو خاموش کرد و کادوش رو بهش دادم"
Jong eil:
" عالیه آقای لی ، خوبه که هیونجین پیشت راحته تو رو داره مواظبش باشین ، دلش زود میشکنه "
Felix:
" خیلی ممنونم ، بله یادم میمونه "
Jong eil:
" خب من کار دادم ، فعلن از پیش شما میرم ، مواظب خودتون باشین ، فعلن خدانگهدار "
Felix:
" بله، بفرمایید ، ممنونم ، خدانگهدار "
بعد از اینکه جونگ ایل رفت هیونجین اومد بغلم نشست سرشرو گذاشت رو سرم
Hyunjin:
" کیمجونگ ایل با تو چیکار داشت چی میگفت؟ "
Felix:
" هیچی اومد شما رو چک کرد ، گفت چیکارتم، بهش گفتم ،از تو برام گفت و رفت وضعیت بقیه آیدل هارو چک کنه "
Hyunjin:
" باهاش حرف نزن ، خوشم نمیاد ازش "
Felix:
" باشه ، منم ازش خوشم نمیاد ، خیلی سعی میکنه خودشو بچسبونه به آدم و سریع صمیمی بشه ، جی وای پی یکی شبیه خودش رو منشی خودش کرده "
Hyunjin:
" اوهوم "
Felix:
" بریم خونه ؟ "
Hyunjin:
" عوممم...جیسونگ داره میره خونه باهاش برو خونه نمیخوام با کس دیگه ای بری "
Felix:
" باشه ، تو کی میای ؟ "
Hyunjin:
" تو ناهارت رو بخور من بعد از ظهر میام "
Felix:
" باشه ، جیسونگ شی وایسا منم باهات میام ، من رفتم "
Hyunjin:
" جیسونگ وایسا بیبیم باهام خوب خدافظی نکرده "
جیسونگ که داشت به هیونجین و فیلیکس نگاه میکرد که یاد خودش و لینو افتاد ولی لینو باهاش قهر بود نگاهش رفت سمت لینو که توجهی نذاشت بهش
" باشه پسمن پشت در منتظرم دکتر لی زودتر بیا "
Felix:
" وای خدا جیسونگ شی راحت باش فیلیکس صدامکن "
جیسونگ سرش رو تکون داد و دستگیره در رو کشید خواست بره بیرون که یه دست درو بست برگشت دید دست لینو هست
" بدون خدافظی میری ؟ "
ادامه دارد...:)
فراتر از دوستی قسمت ³⁵
Jong eil:
" راحت باشید مشکلی نیست میتونید بگید "
Felix:
" دوست پسرمه "
Jong eil:
" به هم میاید "
Felix:
" متشکرم "
Jong eil:
" هیونجین خیلی تلاش میکنه تا پیش همه عالی باشه ، هیچ کس رو به خودش نزدیک نمیکنه ، تا حالا ندیدم و حتی نشنیدم که با کسی باشه ، حتی به غلط و اشتباه هم ندیدم شایعه قرار گذاشتن داشته باشه ، ولی اگه از یکی خوشش بیاد عاشقانه میپرستتش ، آدم مهربون و دل گرمیه ، تمام تلاشش رو میکنه که هیت نگیره ولی میگیره ، بیشتر از ¹⁰ تا خودکشی نا موفق داشت ، صبرش خیلی زیاده که هر حرفی رو تحمل کنه ، هر نوع انتقادی هم در مورد خودش می پذیره ، درونگرا هست ، خوشحالم که عاشق یه نفر شده که براش مهم باشه ، امیدوارم خوشبخت بشین ، راستی دیروز تولدش بود میدونی ؟ هیچ کس هم یادش نبوده حتما خیلی احساس تنهایی کرده "
Felix:
" ممنونم ، بله خبر دارم ، نه احساس تنهایی نکرده ، دقیقا همون ساعت و دقیقه ای که به دنیا اومد شمع روی اون کیکی که داری میبینی دو خاموش کرد و کادوش رو بهش دادم"
Jong eil:
" عالیه آقای لی ، خوبه که هیونجین پیشت راحته تو رو داره مواظبش باشین ، دلش زود میشکنه "
Felix:
" خیلی ممنونم ، بله یادم میمونه "
Jong eil:
" خب من کار دادم ، فعلن از پیش شما میرم ، مواظب خودتون باشین ، فعلن خدانگهدار "
Felix:
" بله، بفرمایید ، ممنونم ، خدانگهدار "
بعد از اینکه جونگ ایل رفت هیونجین اومد بغلم نشست سرشرو گذاشت رو سرم
Hyunjin:
" کیمجونگ ایل با تو چیکار داشت چی میگفت؟ "
Felix:
" هیچی اومد شما رو چک کرد ، گفت چیکارتم، بهش گفتم ،از تو برام گفت و رفت وضعیت بقیه آیدل هارو چک کنه "
Hyunjin:
" باهاش حرف نزن ، خوشم نمیاد ازش "
Felix:
" باشه ، منم ازش خوشم نمیاد ، خیلی سعی میکنه خودشو بچسبونه به آدم و سریع صمیمی بشه ، جی وای پی یکی شبیه خودش رو منشی خودش کرده "
Hyunjin:
" اوهوم "
Felix:
" بریم خونه ؟ "
Hyunjin:
" عوممم...جیسونگ داره میره خونه باهاش برو خونه نمیخوام با کس دیگه ای بری "
Felix:
" باشه ، تو کی میای ؟ "
Hyunjin:
" تو ناهارت رو بخور من بعد از ظهر میام "
Felix:
" باشه ، جیسونگ شی وایسا منم باهات میام ، من رفتم "
Hyunjin:
" جیسونگ وایسا بیبیم باهام خوب خدافظی نکرده "
جیسونگ که داشت به هیونجین و فیلیکس نگاه میکرد که یاد خودش و لینو افتاد ولی لینو باهاش قهر بود نگاهش رفت سمت لینو که توجهی نذاشت بهش
" باشه پسمن پشت در منتظرم دکتر لی زودتر بیا "
Felix:
" وای خدا جیسونگ شی راحت باش فیلیکس صدامکن "
جیسونگ سرش رو تکون داد و دستگیره در رو کشید خواست بره بیرون که یه دست درو بست برگشت دید دست لینو هست
" بدون خدافظی میری ؟ "
ادامه دارد...:)
۴.۶k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.