گناهکار part
( گناهکار ) ۷۴ part
آنو قرار داد رو دست ات داد اون هم مشکوک شروع به خواندنش کرد
شوکه شد این قرار داد درمورد فروخته شدن ات به یه سری گانگستر بود اما با امضای جیمین فسق شده بود مهم تر، اون گانگستر پدر زن مرده جیمین یعنی پدر بزرگ آنو بود حال فهمید که جیمین بخاطر چی ولش کرده بود فقط برای آزاد شدن ات از دست اون مرد ها شانزده سال پیش ۲۴ سپتامر همون شب نامزادی جیمین ..اشک تو چشم هایش جمع شد شوکه زمزمه کرد ات : یعنی .. جیمین.. بخاطر من ..
تعادلش رو از دست و برای نیافتادن دست روی دیوار گذاشت بی صدا اشک هایش جاری شدن آنو هم بغض کرد آنو : حالتون خوبه..
نه اصلا خوب نیستم قلبم دیگه نمیفهمه چیکار کنه تمام این سالها رو با نفرت الکی از جیمین گذروندم با اینکه اون بخاطر من زندگی خودش رو نابود کرد قلبم داغون شده دیگه تحمل ندارم خدایا بسه دیگه
با فهمیدن اینکه گناهکار اصلی این موضوع منم داغونم میکنه جیمین هیچ گناهی نداشت اون فقط از من محافظت کرد اما من
زانو هایش سست شدن و روی زمین فرود آمد هق هق هایش بلند شد
پایین انگشت شصتش رو به دندون گرفت و گریه میکرد آنو با بغض بغلش کرد و تند گفت : لطفاً گریه نکنید یون بیول ناراحت میشه
جیمین کلافه از اینکه سه ساعته منتظر گوشی اش بود به طرفه پله ها رفت در حین بالا رفتن زیر لبی غر زد : آخ آنو یه گوشی ازت خاصتیم
یون بیول با دیدن جیمین که از جمع مردان دور شد و از پله ها بالا میرفت سریع از جمع دور شد و به دنبالش رفت
همینکه پله ها رو رو طی کرد یون بیول رسید بهش جیمین یه تای ابروشو بالا کرد و گفت : پارک یون بیول تو اومدی پیشه من
یون بیول دست تو جیب شلوارش کرد و با عصبانیت نگاه کرد
یون بیول : پارک جیمین میخواهی دل مامانو به دست بیاری
جیمین : همسرمو میگی
یون بیول عصبی گفت : نمیزارم بازم مامانمو ناراحت کنی بخاطر شما سال ها گریه کرد و ناراحت شد دیگه اجازه نمیدم ناراحتش کنی
جیمین دستشو گذاشت روی شونه پسرش و بدون لحن سردی نجوا کرد
جیمین : ببین پارک یون بیول من هنوز در شوکم که یه پسر هم قد خودم دارم از یه طرف هم میخوام دل رز سفید رو به دست بیارم بهم وقت بده تا همه چیزو درست کنم
آنو قرار داد رو دست ات داد اون هم مشکوک شروع به خواندنش کرد
شوکه شد این قرار داد درمورد فروخته شدن ات به یه سری گانگستر بود اما با امضای جیمین فسق شده بود مهم تر، اون گانگستر پدر زن مرده جیمین یعنی پدر بزرگ آنو بود حال فهمید که جیمین بخاطر چی ولش کرده بود فقط برای آزاد شدن ات از دست اون مرد ها شانزده سال پیش ۲۴ سپتامر همون شب نامزادی جیمین ..اشک تو چشم هایش جمع شد شوکه زمزمه کرد ات : یعنی .. جیمین.. بخاطر من ..
تعادلش رو از دست و برای نیافتادن دست روی دیوار گذاشت بی صدا اشک هایش جاری شدن آنو هم بغض کرد آنو : حالتون خوبه..
نه اصلا خوب نیستم قلبم دیگه نمیفهمه چیکار کنه تمام این سالها رو با نفرت الکی از جیمین گذروندم با اینکه اون بخاطر من زندگی خودش رو نابود کرد قلبم داغون شده دیگه تحمل ندارم خدایا بسه دیگه
با فهمیدن اینکه گناهکار اصلی این موضوع منم داغونم میکنه جیمین هیچ گناهی نداشت اون فقط از من محافظت کرد اما من
زانو هایش سست شدن و روی زمین فرود آمد هق هق هایش بلند شد
پایین انگشت شصتش رو به دندون گرفت و گریه میکرد آنو با بغض بغلش کرد و تند گفت : لطفاً گریه نکنید یون بیول ناراحت میشه
جیمین کلافه از اینکه سه ساعته منتظر گوشی اش بود به طرفه پله ها رفت در حین بالا رفتن زیر لبی غر زد : آخ آنو یه گوشی ازت خاصتیم
یون بیول با دیدن جیمین که از جمع مردان دور شد و از پله ها بالا میرفت سریع از جمع دور شد و به دنبالش رفت
همینکه پله ها رو رو طی کرد یون بیول رسید بهش جیمین یه تای ابروشو بالا کرد و گفت : پارک یون بیول تو اومدی پیشه من
یون بیول دست تو جیب شلوارش کرد و با عصبانیت نگاه کرد
یون بیول : پارک جیمین میخواهی دل مامانو به دست بیاری
جیمین : همسرمو میگی
یون بیول عصبی گفت : نمیزارم بازم مامانمو ناراحت کنی بخاطر شما سال ها گریه کرد و ناراحت شد دیگه اجازه نمیدم ناراحتش کنی
جیمین دستشو گذاشت روی شونه پسرش و بدون لحن سردی نجوا کرد
جیمین : ببین پارک یون بیول من هنوز در شوکم که یه پسر هم قد خودم دارم از یه طرف هم میخوام دل رز سفید رو به دست بیارم بهم وقت بده تا همه چیزو درست کنم
- ۷.۸k
- ۰۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط