ادامه پارت قبل

ادامه پارت قبل


یون بیول دلخور از اتاق خارج شد جلوی اتاقش هیچ‌کس را ندید گرفته عمارت را ترک گفت و مادر ناراحت و غم زده اش را تنها گذاشت
دختره تنها بغض کرد چشم هایش پر از اشک شدن اما لب گزید و چشم دوخت به لباس های یون بیول که وسط اتاق پخش بودن با بغض خم شد و تند تند لباس ها رو جمع میکرد و با بغض لب زد : باید لباس های بیولم رو بشورم اون نمیتونه لباس هاشو بشوره......کم کم اشک هایش سرازیر شدن و بغضش ترکید با صدای بلند گریه کرد و روی تخت نشست هق زد و دستشو گذاشت روی دهنش زمزمه ای با گریه کرد : چرا روز خوش نمی‌بینم..
شاید الان تنها آغوش عشق اش حالش رو خوب میکرد بغلش کنه و سر روی شونه اش بزاره اما خیر اونم نبود سفت دستشو مشت کرد و پر درد زمزمه کرد : ات میتونی توی قوی هستی .. بخاطر جیمین بخاطر یون بیول باید سره پا باشم .. قشنگ بود زنده موندن واسه کسایی که دوستش داری..
دیدگاه ها (۹)

( گناهکار )۱۲۸ part مدیر حسابداری تقی به درب اتاق مدیر پارک ...

( گناهکار ) ۱۲۹ part لحظه ای درب اتاق با شتاب باز شد و همون ...

( گناهکار ) ۱۲۷ part یون بیول به روایت از کار مادرش موهای ما...

( گناهکار ) ۱۲۶ part نیمه شب با حس تشنگی پلک هاشو از هم بردا...

( گناهکار ) ۷۴ part آنو قرار داد رو دست ات داد اون هم مشکوک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط