گریه ی شبانه. پارت ۱۳
گریه ی شبانه. پارت ۱۳
//از زبان جسیکا//
*فردا صبح*
ساعت ۶ پاشدم و رفتم تو اشپزخونه و یه صبحونه خیلی خوشمزه و زیاد درست کرذم و رفتم تو اتاقم و یه هودی که ف کنم واسه ارشاویر بود پوشیدم و یه شلوارم که مال اون بود هم پوشیدم، خیلی برام بزرگ بودن اما مجبور بودم بپوشم چون لباس خودم راحت نبود. موهام که تا زیر باسنم بود رو با بستم و شونه زدم و چون لخت بود خیلی خوشگل شدم.
رفتم تو اتاق ارشاویر تا بیدارش کنم. پشتش به در بود برای همین رفتم رو تخت و یکم خم شدم جوری که دل و کمرم بالای پلهوش بود. چند بار زدم به دستش که روی تخت افتاده بود وگفتم: ارشاویر.... ارشاویر پاشو.... ارشاویر پاشو صبحونه بخوریم
یه دفعه کمرم رو گرفت و برم گردوند روی تخت کنار خودش. قشنگ نفساش میخورد به صورتم.
+پاشو ولم کن
٪ ۱٠ دقیقه دیگه.
سفت بقلم کرد و چسبوندم به خودش. در برابر بدن بزرگش خیلی کوچولو بودم و وقتی بهش چسبیده بودم انگار توی عضلاتش گم شدم.
بی اختیار منم بغلش کردم و بیشتر بهش چسبیدم و کم کم خوابم برد.
//از زبان ارشاویر//
بغلم کرد و اروم لبخندی روی لبام جا گرفت. در برابر بدن بزرگم خیلی کوچولو بود و توی اون هودیم خیلی ناز شده بود. منی که همه رو میزنم و همه ازم حساب میبرن الان یه دختر رو بغل کرده بودم و با خودم میگفتم چقد کیوته، راس میگفتن عشق ادما عوض میکنه.
یک ساعت بعد پاشدم و موهاش که تا پایین باسنش بود رو از رو زمین جمع کردم و گذاشتم رو تخت. اروم بوسه ای روی پیشونیش زدم. کاشکی اونم اندازه من دوسم داشته باشه و این عشق دوطرفه باشه.
اماده شدم و اروم بیدارش کردم. پاشد و روی تخت نشست
+ اصن حال ندارم پاشم.
٪من بلندت میکنم
براید استایل بغلش کردم و رفتیم تو پذیرایی. با دیدن میزی که چیده بود چشمام برق زد و گونش رو بوسیدم
٪ممنونم که صبحونه اماده کردی.
+خواهش میکنم.
بعد حرفش لبخندی زد.
٪پاشو دیگه.
+هوففف باشه
از بغلم اومد پایین و رفت دست و صورتش رو شست اومد.
٪بیا بشین.
+اومدممم
اومد نشست کنارم و با اشتهای باز همه چی میخورد
٪اروم بخور خفه نشی
+خیلی گشنمه
خندیدیم و بعد تموم کردن صبحونه میز رو جمع کردیم.
+کی میریم امریکا؟
٪ساعت ۳
+کی بلیط گرفتی
٪قبل اینکه بلند شی
+اوکی
نیم ساعت بعد رفتم تو اتاقش که دیدم داره موهاش رو شونه میکنه. در رو بستم و بهش تکیه دادمو گفتم: خیلی موهات خوشگله
+ممنونم🙂
*۳ ساعت بعد*
٪جسیکا کجایی؟
دیدم با سرعت از اتاقش اومد بیرون.
+بله
٪چیکار میکردی
+لاک میزدم
دستاش رو نشونم داد. یه لاک بنفش رنگ زده بود که به زیبایی ناخوناش اضافه میشد.
+کاری داشتی باهام؟
٪ من دارم میرم سر کار تا ساعت ۲:۳٠ اماده شو تا بیام خونه و بریم فرودگاه
+باشه
بعدش رفتم جلو و یه بوسه روی گونش کاشتم و اونم بهم یه لبخند زد و رفت تو اتاقش. منم رفتم سر کار
*ساعت ۲:۴٠ دقیقه*
۵ دقیقه دیر رسیدم خونه اما خوب طوری که نیست. هرچی که جسیکا رو صدا زدم جوابی نیومد، نگران شدم رفتم توی اتاقش دیدم نیست، همه ی خونه رو گشتم ولی نبود. زنگش زدم.
۵ بار، ۱٠ با،۱۲ بار،
دفعه ۱۳ جواب داد
٪الو جسیکا کجایی چرا گوشیتا جواب نمیدادی
//از زبان جسیکا//
*فردا صبح*
ساعت ۶ پاشدم و رفتم تو اشپزخونه و یه صبحونه خیلی خوشمزه و زیاد درست کرذم و رفتم تو اتاقم و یه هودی که ف کنم واسه ارشاویر بود پوشیدم و یه شلوارم که مال اون بود هم پوشیدم، خیلی برام بزرگ بودن اما مجبور بودم بپوشم چون لباس خودم راحت نبود. موهام که تا زیر باسنم بود رو با بستم و شونه زدم و چون لخت بود خیلی خوشگل شدم.
رفتم تو اتاق ارشاویر تا بیدارش کنم. پشتش به در بود برای همین رفتم رو تخت و یکم خم شدم جوری که دل و کمرم بالای پلهوش بود. چند بار زدم به دستش که روی تخت افتاده بود وگفتم: ارشاویر.... ارشاویر پاشو.... ارشاویر پاشو صبحونه بخوریم
یه دفعه کمرم رو گرفت و برم گردوند روی تخت کنار خودش. قشنگ نفساش میخورد به صورتم.
+پاشو ولم کن
٪ ۱٠ دقیقه دیگه.
سفت بقلم کرد و چسبوندم به خودش. در برابر بدن بزرگش خیلی کوچولو بودم و وقتی بهش چسبیده بودم انگار توی عضلاتش گم شدم.
بی اختیار منم بغلش کردم و بیشتر بهش چسبیدم و کم کم خوابم برد.
//از زبان ارشاویر//
بغلم کرد و اروم لبخندی روی لبام جا گرفت. در برابر بدن بزرگم خیلی کوچولو بود و توی اون هودیم خیلی ناز شده بود. منی که همه رو میزنم و همه ازم حساب میبرن الان یه دختر رو بغل کرده بودم و با خودم میگفتم چقد کیوته، راس میگفتن عشق ادما عوض میکنه.
یک ساعت بعد پاشدم و موهاش که تا پایین باسنش بود رو از رو زمین جمع کردم و گذاشتم رو تخت. اروم بوسه ای روی پیشونیش زدم. کاشکی اونم اندازه من دوسم داشته باشه و این عشق دوطرفه باشه.
اماده شدم و اروم بیدارش کردم. پاشد و روی تخت نشست
+ اصن حال ندارم پاشم.
٪من بلندت میکنم
براید استایل بغلش کردم و رفتیم تو پذیرایی. با دیدن میزی که چیده بود چشمام برق زد و گونش رو بوسیدم
٪ممنونم که صبحونه اماده کردی.
+خواهش میکنم.
بعد حرفش لبخندی زد.
٪پاشو دیگه.
+هوففف باشه
از بغلم اومد پایین و رفت دست و صورتش رو شست اومد.
٪بیا بشین.
+اومدممم
اومد نشست کنارم و با اشتهای باز همه چی میخورد
٪اروم بخور خفه نشی
+خیلی گشنمه
خندیدیم و بعد تموم کردن صبحونه میز رو جمع کردیم.
+کی میریم امریکا؟
٪ساعت ۳
+کی بلیط گرفتی
٪قبل اینکه بلند شی
+اوکی
نیم ساعت بعد رفتم تو اتاقش که دیدم داره موهاش رو شونه میکنه. در رو بستم و بهش تکیه دادمو گفتم: خیلی موهات خوشگله
+ممنونم🙂
*۳ ساعت بعد*
٪جسیکا کجایی؟
دیدم با سرعت از اتاقش اومد بیرون.
+بله
٪چیکار میکردی
+لاک میزدم
دستاش رو نشونم داد. یه لاک بنفش رنگ زده بود که به زیبایی ناخوناش اضافه میشد.
+کاری داشتی باهام؟
٪ من دارم میرم سر کار تا ساعت ۲:۳٠ اماده شو تا بیام خونه و بریم فرودگاه
+باشه
بعدش رفتم جلو و یه بوسه روی گونش کاشتم و اونم بهم یه لبخند زد و رفت تو اتاقش. منم رفتم سر کار
*ساعت ۲:۴٠ دقیقه*
۵ دقیقه دیر رسیدم خونه اما خوب طوری که نیست. هرچی که جسیکا رو صدا زدم جوابی نیومد، نگران شدم رفتم توی اتاقش دیدم نیست، همه ی خونه رو گشتم ولی نبود. زنگش زدم.
۵ بار، ۱٠ با،۱۲ بار،
دفعه ۱۳ جواب داد
٪الو جسیکا کجایی چرا گوشیتا جواب نمیدادی
۲۷.۴k
۰۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.