فیک
#فیک
#نوازش_باد
Part¹¹
که
_ا/ت!بیا سرمو ماساژ بده دارم میمیرم از درد
+چ..چشم ارباب
رفتم نیشستم روی کاناپه و جیمین سرشو گذاشت روی پام
محوش شدم هنوزم اون زیبایی رو داشت ولی از طرفی اینکه سرشو روی پام گذاشته بود خجالت کشیدم شلوارکم اومده بود بالا
_ا/ت؟کجایی؟کارتو انجام بده
+چشم
همونطوری ک قبلا انجام میدادم ماساژش دادم
ویو جیمین
متوجه خجالت کشیدنش شدم و دیدم ک لپاش سرخ شد میخاستم قورتش بدم همونجا ولی جیمین تو باید ازش متنفر باشی نمیتونی دوباره عاشقش باشی
شروع کرد به ماساژ دادن شقیقه هام
عین همیشه با دستهای ا/ت سرم آروم شد
_هنوزم این سردرد لعنتی با دستهای تو خوب میشه
همینطور داشت ماساژ میداد سرمو ک آیفون به صدا در اومد
+ارباب میشه برم درو باز کنم؟
هر موقع ارباب صدام میکنه میخام بزنم تو دهنشو بگم منو ارباب صدا نکن
_اره
بلند شدم و رفت سمت آیفون
+بله؟
....
+نامجون توعی؟واییبییی بیا تووو
اون هنوزم عین بچه ها ذوق میکنه ک لبخند کوچیکی اومد روی لبم ک سریع جمعش کردم
به گفته ی ا/ت نامجونه بلند شدم برم بهش سلام کنم ک ا/ت در خونه رو باز کردو دوید توی حیاط و به سمت نامجون میدوید
ویو ا/ت
واییبییی خیلی خوشحالم ک نامجون اومده
سریع در خونه رو باز کردم دویدم توی حیاط
+نامجوننن
پریدم بغلش
+خیلی دلم برات تنگ شده بود
نامجون سرمون بوسید و خودشو ازم جدا کردو گفت منم دلم برات تنگ شده بود عروسکم
لبخند پهنی بهش زدم
دلم نمیخاست از بغلش در بیام
از بغلش ک در اومدم جیمین و دیدم ک با چشمایی از خون داره بهم نگاه میکنه
^فک کنم اقاتون سگ شدن (اروم)
هر دو باهم خندیدیم
_به به نامجون خان چه عجب میبینیم دل کندی از ایتالیا
^به کوری چشم بعضیا
#نوازش_باد
Part¹¹
که
_ا/ت!بیا سرمو ماساژ بده دارم میمیرم از درد
+چ..چشم ارباب
رفتم نیشستم روی کاناپه و جیمین سرشو گذاشت روی پام
محوش شدم هنوزم اون زیبایی رو داشت ولی از طرفی اینکه سرشو روی پام گذاشته بود خجالت کشیدم شلوارکم اومده بود بالا
_ا/ت؟کجایی؟کارتو انجام بده
+چشم
همونطوری ک قبلا انجام میدادم ماساژش دادم
ویو جیمین
متوجه خجالت کشیدنش شدم و دیدم ک لپاش سرخ شد میخاستم قورتش بدم همونجا ولی جیمین تو باید ازش متنفر باشی نمیتونی دوباره عاشقش باشی
شروع کرد به ماساژ دادن شقیقه هام
عین همیشه با دستهای ا/ت سرم آروم شد
_هنوزم این سردرد لعنتی با دستهای تو خوب میشه
همینطور داشت ماساژ میداد سرمو ک آیفون به صدا در اومد
+ارباب میشه برم درو باز کنم؟
هر موقع ارباب صدام میکنه میخام بزنم تو دهنشو بگم منو ارباب صدا نکن
_اره
بلند شدم و رفت سمت آیفون
+بله؟
....
+نامجون توعی؟واییبییی بیا تووو
اون هنوزم عین بچه ها ذوق میکنه ک لبخند کوچیکی اومد روی لبم ک سریع جمعش کردم
به گفته ی ا/ت نامجونه بلند شدم برم بهش سلام کنم ک ا/ت در خونه رو باز کردو دوید توی حیاط و به سمت نامجون میدوید
ویو ا/ت
واییبییی خیلی خوشحالم ک نامجون اومده
سریع در خونه رو باز کردم دویدم توی حیاط
+نامجوننن
پریدم بغلش
+خیلی دلم برات تنگ شده بود
نامجون سرمون بوسید و خودشو ازم جدا کردو گفت منم دلم برات تنگ شده بود عروسکم
لبخند پهنی بهش زدم
دلم نمیخاست از بغلش در بیام
از بغلش ک در اومدم جیمین و دیدم ک با چشمایی از خون داره بهم نگاه میکنه
^فک کنم اقاتون سگ شدن (اروم)
هر دو باهم خندیدیم
_به به نامجون خان چه عجب میبینیم دل کندی از ایتالیا
^به کوری چشم بعضیا
۱۰.۸k
۱۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.