فیک

#فیک
#نوازش_باد
Part⁹
ا/ت سریع سرشو آورد بالا و با ترس به نام را نگاه کرد


ویو ا/ت
چی؟من بمونم؟
با ترس به خاله نگاه کردم ک نزاره بمونم
×این اجازه رو نمیدم
_برو بیرون(با داد)
×آقا ولی این دختر..
_یا میری بیرون یا باید لباساتو جمع کنیو ازین خونه بری
+خاله برو(اروم)
×آخه
+برو خاله
خاله رفت بیرون من موندم و جیمین
جیمین از رو تخت بلند شد آروم اومد سمتم من‌سرومو بالا نیاوردم ک ترس توی چشمامو نبینه
_سرتو بیار بالا
_یا توام(با داد)
درو قفل کرد   باز اومد سمتم
سرمو آروم آوردم بالا
_از من میترسی؟
+اد..م از ک.سی ک ه.. هر روز شکن..جش میکنه می..ترسع
با هر کلمه نزدیک میشد و منم با هر کلمه عقب میرفتم که به دیوار خوردم
+آقا میشه بزارید برم؟
_نه
دستشو گذاشت دور بد/نم و بودنمو نوازش کرد که لرزه افتاد به بدنم
+اقا لطفا تمومش کنید
_یسوال میپرسم بعد میزارم بری
+میشه زود تر بپرسید
_اوکی ،چه طوری پرده داری؟مگه پردتو اون مرتیکه نزد بود؟مگه زیر اون نبودی؟ببینم نکنه رفتی دکتر دوختیش؟هوم؟
تند تند سوال می پرسید از این همه بی شعوری تعجب کرده بودم
دستشو آورد بالا ی سیلی بهش زدم
+خجالت بکش من تا الان زیر هیچ کس نبودم
من تا الان نمیدونستم رابطه چه شکلیه من تا الان اجازه ندادم هیچ مردی بهم نزدیک بشه و دستشو به بدنم بزنه خیلی پستی جیمین خیلی(خیلی رو با جیغ و گریه گفت)
حلش دادم عقب و خودم رفتم بیرون و با دو رفتم توی اتاقم
نشستم پشت در و فقط گریه میکردم ک