Part

Part104

سرشو انداخت پایینو میخواست بره
×بیتاااا
برگشت و نگام کرد
×امیدوارم تو هم یه روز عاشق ادم درستی بشی که اونم عاشقت باشه
لبخندی زد و رفت ..
نمیتونستم ازش دور بمونم باز هم بغلش کردم
اصلا خبر نگارا برام مهم نبودن…
دستشو گرفتمو سوار ماشین کردم ..
+کجا میریم ?
×یه سر میریم خونه… وسایلی که اماده کردمو برمیداریمو بعد میریم یه جایی :)
+اماده کردی ?یعنی چی?
×اینا همش نقشه بود.. واسه برانگیخته کردن احساسات بیتا ..تا ازم دست بکشه
+باورم نمیشه ..یعنی نمیخواستی خودتو بندازی ?
×خب راستش چرا . وقتی اون حرفاتو شنیدم میخواستم واقعا بمیرم ..
+ خودت که میدونی دروغ بودن
×اوهوم ..بیا راجبش حرف نزنیم
تایید کرد و راه افتادیم ..وسایلو برداشتیمو مستقیم رفتیم جنگل درست همونجا کنار رودخونه و اون تک درخت البالو ..
+وااااای… خیلی خوبه اومدیم اینجا
×بیا یه سر اینو بگیر تا پهنش کنیم
زیرانداز رو پهن کردیمو بعد از خودن یه ناهار مفصل تو بغل هم به اسمون که بخاطر درختا جز رنگ سبز چیزی دیده نمیشد نگاه کردیم
×میای زودتر ازدواج کنیم ?
+ها??
×بیا و زودتر زنم شو
+خیلی عجله داریاااا(خندید) 
×ا/ت جدی میگم فردا بریم ازدواج کنیم ?
+عشقم خل شدییی? (بلند بلند میخندید)
×ا/تتت..
+جانممممم
×عاشقتم
+منم همینطور

#loveme°•
دیدگاه ها (۰)

Part105((ا/ت ))×ا/ت+هوم ?×تموم شد+اوهوم ×یادته بهت چی گفته ب...

Part106دستمو گرفتو رفتیم تو اب تصمیم گرفتم یکم اذیتش کنم ..د...

Part103باشه باشه… .کوک اگه اتفاقی برات بیوفته من میمیرممممم×...

پارت۱۰۲(/ات)دیدم همه دارن با نگرانی به صفحه مانیتور پشتم نگا...

یووو داستان جدید

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁴¹/ت: منظورم اینهجاده ای که به اون مخروبه ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط