بچه ها قرار بود تکپارتی هارو بزارم ولی متاسفانه ادمینتون
بچه ها قرار بود تکپارتی هارو بزارم ولی متاسفانه ادمینتون تنبله
___________________________________
وقتی بازی میکنید
معرفی
ات:۲۳سالشه ۲ساله با ته ازداوج کرده
ته:۲۷سالشه ۲سالشه با ات ازدواج کرده
____________________________________
ات ویو
امروز حوصلم سر رفته بود تهیونگ هم امروز خونه بود بلند شدم و رفتم پیشش پشت میز کارش بود و داشت اهنگ مینوشت از پشت پریدم رو کمرش که صداش دراومد
ته:داری چیکار میکنی
ات:ته ته ژونم
ته:چی میخوای
ات:مگه باید چیزی بخوام که صدات بزنم
ته آخه هروقت اینطور صدام میزنی چیزی میخوای
ات:حالا که انقدر باهوشی بلند شو تا بریم تو حیاط بازی کنیم
ته:ای کیوت من
ات:بلیم دیگه تلو خدا[کیوت و بچه گانه]
ته:ای من تورو بخورم
و تهیونگ یه بوس گنده روی لپم زد
ته:باشو بریم
ات:اخجوننمممممم
ته و ات رفتن تو حیات
ات:خو چه بازی کنیم
ته:اومممممم نمیدونم
ات: بدو بدو بکنیم
ته:نه قایموشک
ات:خب من قایموشک دوست ندارم
ته:بیا سنگ کاغذ قیچی هرکی برد اون بازی رو تعیین میکنه
ات:باشه
ته:خب شروع
ات:سنگ....کاغذ...قیچی
ته:ایولللللللل من بردم
ات:ایششش خب چی بازی کنیم
ته:بریم قایموشک
ات:باش خب کی چشم بزاره
ته:خب تو اول چشم بزار
ات:باششششش
ات به سمت استخر رفت و روشو به طرف آب داد دستشو روی چشماش گذاشت و شروع کرد به شمردن
ات:
¹
²
³
....⁴
تهیونگ ویو
ات چشم گذاشت تا من برم قایم بشم نمیدونم ولی کرم درونم فعال شد و برگشتم سمت ات
ات:
⁹
¹⁰
اومد.....جیغ
که تهیونگ هولش داد و افتاد تو آب
تهیونگ دست رو شکمش گذاشت و شروع کرد به خندیدن
ات:تهیونگ تروخدا کمکم کن من شنا بلد نیست....تهیونگ......
تهیونگ: ات [داد]
تهیونگ ویو
آن رو سریع از آب درآوردم به سختی نفس میکشید با همون لباسای خیسمون بردمش بیمارستان توی راه بیمارستان همش به خودم لعنت میفرستادم اشکام روی صورتم ریخته بود و یقه لباسام خیس شده بود
بعد از چند مین رسیدیم به بیمارستان پرستارا ات رو بردن اورژانس چون میگفتن وضیعتش خرابه
روی صندلی نشستم و گریه میکردم
چرا باید همچین غلطی کنم خدااااا چرا
چشمامو بسته بودم و دعا میکردم که ات حالش خوب بشه
¹مین بعد
پرستارا هول هولکی از اتاق خارج شدن و داد میزدن دستگاه شک رو بیارید
تهیونگ از روی صندلی بلند شد تا بره سمت ات ولی جلوشو میگرفتن
تهیونگ: ات نه ات تروخدا منو تنها نزار اگه تو بری من نمیتونم زندگی کنم ات تروخدا ات نرو [داد و گریه]
تهیونگ تیغی که روی میز بود رو برداشت و روی گلوش فشار داد خون روی دستش رو گرفته بود
پارت بعد
___________________________________
وقتی بازی میکنید
معرفی
ات:۲۳سالشه ۲ساله با ته ازداوج کرده
ته:۲۷سالشه ۲سالشه با ات ازدواج کرده
____________________________________
ات ویو
امروز حوصلم سر رفته بود تهیونگ هم امروز خونه بود بلند شدم و رفتم پیشش پشت میز کارش بود و داشت اهنگ مینوشت از پشت پریدم رو کمرش که صداش دراومد
ته:داری چیکار میکنی
ات:ته ته ژونم
ته:چی میخوای
ات:مگه باید چیزی بخوام که صدات بزنم
ته آخه هروقت اینطور صدام میزنی چیزی میخوای
ات:حالا که انقدر باهوشی بلند شو تا بریم تو حیاط بازی کنیم
ته:ای کیوت من
ات:بلیم دیگه تلو خدا[کیوت و بچه گانه]
ته:ای من تورو بخورم
و تهیونگ یه بوس گنده روی لپم زد
ته:باشو بریم
ات:اخجوننمممممم
ته و ات رفتن تو حیات
ات:خو چه بازی کنیم
ته:اومممممم نمیدونم
ات: بدو بدو بکنیم
ته:نه قایموشک
ات:خب من قایموشک دوست ندارم
ته:بیا سنگ کاغذ قیچی هرکی برد اون بازی رو تعیین میکنه
ات:باشه
ته:خب شروع
ات:سنگ....کاغذ...قیچی
ته:ایولللللللل من بردم
ات:ایششش خب چی بازی کنیم
ته:بریم قایموشک
ات:باش خب کی چشم بزاره
ته:خب تو اول چشم بزار
ات:باششششش
ات به سمت استخر رفت و روشو به طرف آب داد دستشو روی چشماش گذاشت و شروع کرد به شمردن
ات:
¹
²
³
....⁴
تهیونگ ویو
ات چشم گذاشت تا من برم قایم بشم نمیدونم ولی کرم درونم فعال شد و برگشتم سمت ات
ات:
⁹
¹⁰
اومد.....جیغ
که تهیونگ هولش داد و افتاد تو آب
تهیونگ دست رو شکمش گذاشت و شروع کرد به خندیدن
ات:تهیونگ تروخدا کمکم کن من شنا بلد نیست....تهیونگ......
تهیونگ: ات [داد]
تهیونگ ویو
آن رو سریع از آب درآوردم به سختی نفس میکشید با همون لباسای خیسمون بردمش بیمارستان توی راه بیمارستان همش به خودم لعنت میفرستادم اشکام روی صورتم ریخته بود و یقه لباسام خیس شده بود
بعد از چند مین رسیدیم به بیمارستان پرستارا ات رو بردن اورژانس چون میگفتن وضیعتش خرابه
روی صندلی نشستم و گریه میکردم
چرا باید همچین غلطی کنم خدااااا چرا
چشمامو بسته بودم و دعا میکردم که ات حالش خوب بشه
¹مین بعد
پرستارا هول هولکی از اتاق خارج شدن و داد میزدن دستگاه شک رو بیارید
تهیونگ از روی صندلی بلند شد تا بره سمت ات ولی جلوشو میگرفتن
تهیونگ: ات نه ات تروخدا منو تنها نزار اگه تو بری من نمیتونم زندگی کنم ات تروخدا ات نرو [داد و گریه]
تهیونگ تیغی که روی میز بود رو برداشت و روی گلوش فشار داد خون روی دستش رو گرفته بود
پارت بعد
۹.۶k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.