♡My little lady♡
پارت ۱۰ _
بعداز چند ثانیه با لحن جدی ولی در عین حال بااحترام گفت
+خیلی عالی بود و گیرایی خوبی داشت ، چون لارا نمیتونه بخوره من سهمشو خوردم
مارکوسم خندید و دوباره مشغول صحبت شدن
ته دلم هم میخورد ، دستامو محکم مشت کردم و فشار دادم
تهیونگ بدون اینکه صحبت کردنش با مارکوسو قطع کنه و بهم نگاه کنه با دستش مشتمو باز میکنه و دستمو میگیره و انگشتاشو بین انگشتام گره میکنه ، یکم آروم تر میشم
بعد بهم یه شکلات میده و زیرلب میگه
+وقتی چیزی نخوردی اصلا نباید مشروب بخوری ، مخصوصا به تو که نمیسازه
خیلی آروم بدون اینکه بشنوه میگم
خودت چی پس ؟
با مارتا صحبت میکنم و سعی میکنم حواسمو پرت کنم
صبحونه رو خوردیم و قرار گذاشتیم پس فردا شب با مارکوس و مارتا بریم بار
خداحافظی کردیم و با تهیونگ از سوییتشون اومدیم بیرون
تهیونگ گفت میره جایی و باید کاری انجام بده
منم بعدم برگشتم سوییت خودمون
ته معدم هنوز میسوخت ؛ رفتم تو دستشویی و شروع کردم به بالا آوردن
نیم ساعت توی دسشویی بودم و داشتم عوق میزدم
به حالت مرگ افتاده بودم ، نمیتونستم تکون بخورم
تق تق <صدای در>
+سه می ؟؟؟
+سه می حالت خوبه ؟؟؟
صدای تهیونگ بود ، کف دسشویی افتادم ؛ حتی نمیتونستم بهش جواب بدم
تهیونگ درو باز کرد و اومد تو
+چیکار کردی با خودتت؟؟؟؟؟
چرا مشروب خوردی وقتی اینقدر اذیتت میکنه ؟
دستمو گرفت ؛ بلند شدم و آروم بردم سمت تخت
دوتا قرص بهم دادو کنار تخت نشست
+چرا مشروب خوردی ؟؟؟
_برای اینکه دعوا پیش نیاد
یارو خیلی اصرار داشت
نفس عمیقی کشید و چیزی نگفت
آرومآروم خوابم برد
_________
ساعت ۸:۳۰ شب
برگشتم دیدم تهیونگ نیست ، توی سوییتم نبود ، لباسامو عوض کردم و رفتم پایین دنبالش بگردم که دیدم .........
بچه ها حمایت کنیدا ، کامنتاروهم بترکونیدد
مسابقهم یادتون نره ♡
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#بی_تی_اس
#فیک_مافیا
#تهیونگ
#کیم_تهیونگ
بعداز چند ثانیه با لحن جدی ولی در عین حال بااحترام گفت
+خیلی عالی بود و گیرایی خوبی داشت ، چون لارا نمیتونه بخوره من سهمشو خوردم
مارکوسم خندید و دوباره مشغول صحبت شدن
ته دلم هم میخورد ، دستامو محکم مشت کردم و فشار دادم
تهیونگ بدون اینکه صحبت کردنش با مارکوسو قطع کنه و بهم نگاه کنه با دستش مشتمو باز میکنه و دستمو میگیره و انگشتاشو بین انگشتام گره میکنه ، یکم آروم تر میشم
بعد بهم یه شکلات میده و زیرلب میگه
+وقتی چیزی نخوردی اصلا نباید مشروب بخوری ، مخصوصا به تو که نمیسازه
خیلی آروم بدون اینکه بشنوه میگم
خودت چی پس ؟
با مارتا صحبت میکنم و سعی میکنم حواسمو پرت کنم
صبحونه رو خوردیم و قرار گذاشتیم پس فردا شب با مارکوس و مارتا بریم بار
خداحافظی کردیم و با تهیونگ از سوییتشون اومدیم بیرون
تهیونگ گفت میره جایی و باید کاری انجام بده
منم بعدم برگشتم سوییت خودمون
ته معدم هنوز میسوخت ؛ رفتم تو دستشویی و شروع کردم به بالا آوردن
نیم ساعت توی دسشویی بودم و داشتم عوق میزدم
به حالت مرگ افتاده بودم ، نمیتونستم تکون بخورم
تق تق <صدای در>
+سه می ؟؟؟
+سه می حالت خوبه ؟؟؟
صدای تهیونگ بود ، کف دسشویی افتادم ؛ حتی نمیتونستم بهش جواب بدم
تهیونگ درو باز کرد و اومد تو
+چیکار کردی با خودتت؟؟؟؟؟
چرا مشروب خوردی وقتی اینقدر اذیتت میکنه ؟
دستمو گرفت ؛ بلند شدم و آروم بردم سمت تخت
دوتا قرص بهم دادو کنار تخت نشست
+چرا مشروب خوردی ؟؟؟
_برای اینکه دعوا پیش نیاد
یارو خیلی اصرار داشت
نفس عمیقی کشید و چیزی نگفت
آرومآروم خوابم برد
_________
ساعت ۸:۳۰ شب
برگشتم دیدم تهیونگ نیست ، توی سوییتم نبود ، لباسامو عوض کردم و رفتم پایین دنبالش بگردم که دیدم .........
بچه ها حمایت کنیدا ، کامنتاروهم بترکونیدد
مسابقهم یادتون نره ♡
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#بی_تی_اس
#فیک_مافیا
#تهیونگ
#کیم_تهیونگ
۷.۳k
۱۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.