کمیک
#کمیک
گروه خوناشام های کیوت و ترسناک پارت 1
از زبون ا/ت :
ساعت 7 صبح با الارم گوشیم از خواب بیدار شدم . از تخت خواب اومدم بیرون و رفتم طبقه ی پایین دست و صورتم رو شستم و به خدمتکار گفتم که صبحونه رو آماده کنن . بعد رفتم طبقه بالا تو اتاقم . یه لباس رنگی رنگی که یذره گشاد بود و تا رون هام بود با جوراب که تا پایین زانو هام بود پوشیدم (عکس لباست)و یه برق لب برقی زدم و رفتم طبقه ی پایین. صبحونه رو خوردم و رفتم رو کاناپه سالن نشستم هنذفری هم زدم گوشم و نشستم فیلم بی تی اس نگاه کردم که یهو یه نفر بهم زنگ زد
(ا/ت : ¥ اون شخص : $)
(شروع مکالمه😊)
¥ الو سلام ....
$ الو سلام خانم ا/ت؟
¥بله خودم هستم
$من منیجر هستم از کمپانی بیگ هیت
¥اوه بله .... خب کاری داشتید؟
$بله .... میخواستم بگم که من و اعضای گروه بی تی اس اهنگ هاتون رو گوش دادیم و واقعا از صداتون لذت بردیم .... گروه بی تی اس پیشنهاد داد که با اونا کار کنید .... خب نظرتون چیه؟
¥(شوکه شدم🫨)اممممم .... خب من باید فکر کنم تا 10 دقیقه دیگه تماس میگیرم و جوابتون رو میدم ....
$باشه منتظر هستیم ....
(پایان مکالمه ☺️)
هنوز تو شوک بودم ..... باورم نمیشد .... قراره که با گروه مورد علاقه ام کار کنم .... وایییییییییی خیلییییی ذوق دارم 🤩
زنگ زدم به منیجر :
(مکالمه☺️)
¥الوو سلام ..... اقای منیجر؟
$اوه بله سلام خانم ا/ت.... فکراتون رو کردید ؟
¥بله کردم .... قبول میکنم که بیام .... کی باید بیام برای قرارداد؟
$شما میتونید فردا بیایید؟
¥بله .... ساعت چند بیام؟
$ ساعت 6 خوبه؟
¥عالیه
$خوب من ادرس رو براتون میفرستم
¥باشه
$فردا میبینمتون .... فعلا خدانگهدار
¥خدانگهدار
(پایان مکالمه☺️)
واییییییی دل تو دلم نبود .... رفتم و یه لباس انتخاب کردم یه کت و شلوار صورتی رنگ با یه لباس سفید که خط های سیاه روش بود با کتونی (عکس لباست) انتخاب کردم برای فردا .....
رفتم طبقه ی پایین ناهار خوردم و دوباره نشستم رو مبل و به فردا فکر میکردم که یهو .....
پایان پارت 1 🍉🍡🩷
شرمنده جای حساس قطع کردم🍉🍡🩷
#manager_myung
https://eitaa.com/LOVEMEMOON
https://harfeto.timefriend.net/16943900250525
گروه خوناشام های کیوت و ترسناک پارت 1
از زبون ا/ت :
ساعت 7 صبح با الارم گوشیم از خواب بیدار شدم . از تخت خواب اومدم بیرون و رفتم طبقه ی پایین دست و صورتم رو شستم و به خدمتکار گفتم که صبحونه رو آماده کنن . بعد رفتم طبقه بالا تو اتاقم . یه لباس رنگی رنگی که یذره گشاد بود و تا رون هام بود با جوراب که تا پایین زانو هام بود پوشیدم (عکس لباست)و یه برق لب برقی زدم و رفتم طبقه ی پایین. صبحونه رو خوردم و رفتم رو کاناپه سالن نشستم هنذفری هم زدم گوشم و نشستم فیلم بی تی اس نگاه کردم که یهو یه نفر بهم زنگ زد
(ا/ت : ¥ اون شخص : $)
(شروع مکالمه😊)
¥ الو سلام ....
$ الو سلام خانم ا/ت؟
¥بله خودم هستم
$من منیجر هستم از کمپانی بیگ هیت
¥اوه بله .... خب کاری داشتید؟
$بله .... میخواستم بگم که من و اعضای گروه بی تی اس اهنگ هاتون رو گوش دادیم و واقعا از صداتون لذت بردیم .... گروه بی تی اس پیشنهاد داد که با اونا کار کنید .... خب نظرتون چیه؟
¥(شوکه شدم🫨)اممممم .... خب من باید فکر کنم تا 10 دقیقه دیگه تماس میگیرم و جوابتون رو میدم ....
$باشه منتظر هستیم ....
(پایان مکالمه ☺️)
هنوز تو شوک بودم ..... باورم نمیشد .... قراره که با گروه مورد علاقه ام کار کنم .... وایییییییییی خیلییییی ذوق دارم 🤩
زنگ زدم به منیجر :
(مکالمه☺️)
¥الوو سلام ..... اقای منیجر؟
$اوه بله سلام خانم ا/ت.... فکراتون رو کردید ؟
¥بله کردم .... قبول میکنم که بیام .... کی باید بیام برای قرارداد؟
$شما میتونید فردا بیایید؟
¥بله .... ساعت چند بیام؟
$ ساعت 6 خوبه؟
¥عالیه
$خوب من ادرس رو براتون میفرستم
¥باشه
$فردا میبینمتون .... فعلا خدانگهدار
¥خدانگهدار
(پایان مکالمه☺️)
واییییییی دل تو دلم نبود .... رفتم و یه لباس انتخاب کردم یه کت و شلوار صورتی رنگ با یه لباس سفید که خط های سیاه روش بود با کتونی (عکس لباست) انتخاب کردم برای فردا .....
رفتم طبقه ی پایین ناهار خوردم و دوباره نشستم رو مبل و به فردا فکر میکردم که یهو .....
پایان پارت 1 🍉🍡🩷
شرمنده جای حساس قطع کردم🍉🍡🩷
#manager_myung
https://eitaa.com/LOVEMEMOON
https://harfeto.timefriend.net/16943900250525
۳.۵k
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.