어릴 적 결혼 🖤💜

어릴 적 결혼 🖤💜
P16
چهار سال بعد
کوک:اااا.تتتتت «داد»
ا.ت :چیعِ باز وایسا اومدم«داد»
ا.ت تو اتاقه کوک تو آشپز خونه
کوک:شیرموزای منو تو خوردی؟
ا.ت :وایییی آره ببخشید
کوک:دلت تنبیه میخواد
ا.ت :نکن از آخرین باری که تنبیه کردی هنوز نمیتونم درست راه برم
کوک:پس دیگه شیرموزای منو نخور
ا.ت:باشه راستی کِی میری دنبال میسو؟
کوک:هوففف خودت برو دنبالش
ا.ت :باشه من میرم سویچ ماشین رو بده
کوک :من ماشینم و بدم بهت آخرین باری که دادم داغون برگشت
ا.ت :پس خودت برو دنبال بچه
کوک :باشه
ا.ت :واقعا میری؟
کوک:آرههه
ا.ت:باشه برو
کوک ویو :سوار ماشین شدم و رفتم مهد کودک دنبال میسو رسیدنم میسو دم در مهد پیش مربیش وایساده بود
کوک:سلام خوشگله
میسو :چلام اپااا«کیوت»«ایشششش»
کوک :بیا بریم مامانت خونه منتظرته دیر برسیم سرم غر میزنه
میسو :باسه‌

العان پارت بعد و میزارم🖤