عشق پنهان
#عشق_پنهان
𝒑𝒂𝒓𝒕:𝟐𝟏
•─────────────•
با احساس تشنگی از خاب بلند شدم...رو تخت نشستم دور و بر رو نگاهی کردم خبری از کوک نبود
بلند شدم و برای خدم اب ریختم...
بعد از خوردنش دوباره رو تخت دراز کشیدمم ولی این بار هوس خوراکی کردم و دوباره بلند شدم
از اتاق اومدم بیرون
لبه پله ها وایسادع بودم که احساس کردم یکی پشتم وایساده
قبل از اینکه اجازه اینو داشته باشم که برگردم عقب...
به سمت جلو هول دادع شدم...
صدای فریادی تو گوشم پلی شد
جونگ�کوک:میکشمت اماااااااااااا
سیاهی.......
ویو اما*
بهش حسودیم میشد که توجه کوک همش رو اونه...حتا کوک اجازه دادع که تو اتاقش بمونه
با حرس داشتم اتاقشو نگاه میکردم که دیدم از اتاقش اومد بیرون....... رفتم پشتش وایسادم و هولش دادم تا از پله ها افتاد ولی تو همون لحظه جونگ�کوک سر رسید
جونگ�کوک:ا.ت
چرا هرچی بلاعه سرتو میاد ا.ت.....
نگاهی به لای پاهاش کردم
خ...خون
وای نه بچه
بلندش کردم و جری رو صدا زدم
جونگ�کوک:جری زود باش برو دنبال دکتر..فقد سریععع
برگشتم سمت اما و با حرس لب زدم
فقط از جلو چشمام گم شو..بعدن به حسابت میرسم
رفتم سمت اتاق و ا.ت رو گذاشتم رو تخت به چهرش نگاهی کردم.....دختر بیچاره...ولی بچمم
طولی نکشید که دکتر سر رسید
شرط پارت بعد ۱۰ لایک
𝒑𝒂𝒓𝒕:𝟐𝟏
•─────────────•
با احساس تشنگی از خاب بلند شدم...رو تخت نشستم دور و بر رو نگاهی کردم خبری از کوک نبود
بلند شدم و برای خدم اب ریختم...
بعد از خوردنش دوباره رو تخت دراز کشیدمم ولی این بار هوس خوراکی کردم و دوباره بلند شدم
از اتاق اومدم بیرون
لبه پله ها وایسادع بودم که احساس کردم یکی پشتم وایساده
قبل از اینکه اجازه اینو داشته باشم که برگردم عقب...
به سمت جلو هول دادع شدم...
صدای فریادی تو گوشم پلی شد
جونگ�کوک:میکشمت اماااااااااااا
سیاهی.......
ویو اما*
بهش حسودیم میشد که توجه کوک همش رو اونه...حتا کوک اجازه دادع که تو اتاقش بمونه
با حرس داشتم اتاقشو نگاه میکردم که دیدم از اتاقش اومد بیرون....... رفتم پشتش وایسادم و هولش دادم تا از پله ها افتاد ولی تو همون لحظه جونگ�کوک سر رسید
جونگ�کوک:ا.ت
چرا هرچی بلاعه سرتو میاد ا.ت.....
نگاهی به لای پاهاش کردم
خ...خون
وای نه بچه
بلندش کردم و جری رو صدا زدم
جونگ�کوک:جری زود باش برو دنبال دکتر..فقد سریععع
برگشتم سمت اما و با حرس لب زدم
فقط از جلو چشمام گم شو..بعدن به حسابت میرسم
رفتم سمت اتاق و ا.ت رو گذاشتم رو تخت به چهرش نگاهی کردم.....دختر بیچاره...ولی بچمم
طولی نکشید که دکتر سر رسید
شرط پارت بعد ۱۰ لایک
۱۱.۱k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.