.(^دقیق و قاطع برخورد بکنید^ ^ هدایت الهی اولین نیاز حاکم
.(^دقیق و قاطع برخورد بکنید^ ^ هدایت الهی اولین نیاز حاکم است^ بعد عدالت است شما بدانید قبل ازاین عدالت درروال تکلیف همانا درحساب ملاک داشتن است که قبلش نباشد و عدالت اصل باشد چهره ی دجال می شود چون جنگ بین عدلت الهی (عدالت با مبنا ولایت) و عدالت است نه جنگ بین بی عدالتی و عدل می باشد اما خشونت تمام و بی عدالتی با مبنا ولایت بهتر از عدالت بدون مبنا ولایت است اما عدالت درروال تکلیف بسیار مهم است و صلح آبی یخی دشمن ما است یا مطلق نقطه ای که بازه ای نیست که خدا است و درگرویش نیست جنگ است چنین است که خدا از درگرویش جدا نیست و این جدا نبودن شریک نمی شود چون درگرو است پس همین است که تا می توانید تا درملاک انسانی بکشید و صلح مطلق داشته اما میل به کف مرز اعتدال داشته باشد که بازه ای باشد همانا تا بتواند خدا و درگرویش داشته تا درملاک انسانی باشد تا بالاترین حقیقی (یاعقلی) برای انسان باشد نه بالاترین حسی و عینی که برای انسان باشد که همان مطلق متخلف است نه مطلق درملاک انسانی که باشد می باشد که چنین صلح خوب درملاک انسانی داشتن همانا درنزد خداوند مقبول می باشد اما بدانید که این همان صلح مطلق طبیعی است می باشد که چنین است که همانا این هدایت الهی است که تا کف مرز طبیعی آنجا است که "و..." گفته شده است می باشد و تازه اینکه جنگ همیشه با سلاح گرم و سخت نیست با سلاح سرد و نرم نیز است و جهاد همیشه نظامی نیست جهاد مالی و جهاد مالی فقط نیست حتی جهاد برای دل نیز است پس دیدتان عوض کنید و می توانید از هرجمله تا منظور را دقیق نگفته چند منظوره برداشت بکنید و هرچند منظوره هم درست است و کُشتن فقط با تیغ نیست با قلم نیز است پس شما خودتان دیدتان عوض کنید و این فهمیدن داشتن بسیار مسائل شما را حل می کند چنین از درک مسائل می باشد.
(و تازه که بهترین نام خدا است آن را لوس نکنید اما بهترین درگرو برای درملاک انسانی چون بازه ای است دارد میباشد) و تازه اینکه دشمن ما دوست ندارد این کتاب ما همه منظوره لااقل چند منظوره و جریانی گرفتن فهمیده و درک شود (تازه که آزادگان دشمن نیستند اما اگر بخواهند مبنا عشقی بکند معمولا به جای مبنا عقلی (و عشق از عقل) بکنند اولا راحت گذاشته و همانا از رفیق خارج اما اگر هم متاثرگری و تاثیرگذاری خواستند دشمن می شوند) و تازه اینکه دانسته شود عشق بعد از مبنا عقلی است به قولی عشق مبنا نیست بلکه ثمره است و می دانم بعضی از شما عشق دارید همانا شروعتان عقل بوده است اما نمی توانید به عشق مبنا نگوید چون بی احترامی به شانش می شود می دانید دلیل این است که نگاهتان بزرگ است منظور ما شما نبود ای اهل نظر البته خودتان می دانید مبنایتان عقل بوده و عشق را بعد داشتید اما با این حال عشق را مبنا می گیرید چون نمی توانید مدیون به بعد مبنا عقل نباشید باید بگویم آن مبنا نیست اما برای اهل نظر عمل برایش اصل و اصول دین برای آن اصل مهم تر است"که همان نسبت را نگه میدارد"که عمل فرع و اصول دین اصل است و تازه اینکه عشقی که پشتوانه ی ملاک و امتدادش را مقبول داشته باشد آن عشق بالاتر از تنها پشتوانه ی ملاک و امتدادش می باشد اما عشق را تاکید می کنم چون الماس است باید تمیز شود و دربند شان الهی و امتدادش قرار بگیرد چون عشق سالم بماند همانا دل است و درجه بهشتی افزایش می یابد اینکه همانا عشق قرار نیست که مبنا ^درروال تکلیف شود این افتخار عقل معرفت که درحساب ملاک دارد^ اما می تواند درروال تکلیف باشد بیشتر مورد توجه تر شود می باشد و تازه عشق به تنهایی حتی درروال تکلیف پایین تر از عقل معرفت است اما با آن عشق که مبنا و سروری عقل معرفت را دارد همانا آن عشق بالاتر از آن عشق بدون مبنا و سروری عقل معرفت ویا مبنا و سروری عقل معرفت بدون عشق اما خودفطرت نیست مگر عشق با پشتوانه ی ملاک و امتدادش است پس کسی که می خواهد تمام فطرتش را داشته باشد عشق را باید داشته باشد وگرنه فطرت تمام نیست و فطرت درحساب ملاک است اما تمام وقتی است که عشق و مجنون داشته شود که چون داشته شود با مبنا درحساب ملاک درروال تکلیف می باشد و فطرت تمام است و تازه عقل از عشق همان عشق و عقل معرفت همان عشق از عقل است همانا ازصحیح می باشد و تازه علم تکثری هم دم عشق است این دو باید درکنار هم رشد بکنند می باشد و تازه اینکه علم تکثری باید مجاور عشق باشد و علم تکثری با مبنا ولایت دانشمندان و بزرگان دارند و اینان که بدانید روحانیون و علما (بعضیشان) و دانشمندان و پرفسورین مسلمان و دکترین و...است که اینان همانا اینان سایه ما به شرط مقبول داشتن درحساب ملاک وامتدادش باشد و معنویشان(آخوند)^راهنمای زندگی^ باشد. و تازه حضرت مهدی هادی آسمان آور است می باشند.#حدیث_مهدوی
#نرم_افزار_جامع_مهدویت
امام حسین
«فی التاسع من ولدی سنة من یوسف، و سنة من
(و تازه که بهترین نام خدا است آن را لوس نکنید اما بهترین درگرو برای درملاک انسانی چون بازه ای است دارد میباشد) و تازه اینکه دشمن ما دوست ندارد این کتاب ما همه منظوره لااقل چند منظوره و جریانی گرفتن فهمیده و درک شود (تازه که آزادگان دشمن نیستند اما اگر بخواهند مبنا عشقی بکند معمولا به جای مبنا عقلی (و عشق از عقل) بکنند اولا راحت گذاشته و همانا از رفیق خارج اما اگر هم متاثرگری و تاثیرگذاری خواستند دشمن می شوند) و تازه اینکه دانسته شود عشق بعد از مبنا عقلی است به قولی عشق مبنا نیست بلکه ثمره است و می دانم بعضی از شما عشق دارید همانا شروعتان عقل بوده است اما نمی توانید به عشق مبنا نگوید چون بی احترامی به شانش می شود می دانید دلیل این است که نگاهتان بزرگ است منظور ما شما نبود ای اهل نظر البته خودتان می دانید مبنایتان عقل بوده و عشق را بعد داشتید اما با این حال عشق را مبنا می گیرید چون نمی توانید مدیون به بعد مبنا عقل نباشید باید بگویم آن مبنا نیست اما برای اهل نظر عمل برایش اصل و اصول دین برای آن اصل مهم تر است"که همان نسبت را نگه میدارد"که عمل فرع و اصول دین اصل است و تازه اینکه عشقی که پشتوانه ی ملاک و امتدادش را مقبول داشته باشد آن عشق بالاتر از تنها پشتوانه ی ملاک و امتدادش می باشد اما عشق را تاکید می کنم چون الماس است باید تمیز شود و دربند شان الهی و امتدادش قرار بگیرد چون عشق سالم بماند همانا دل است و درجه بهشتی افزایش می یابد اینکه همانا عشق قرار نیست که مبنا ^درروال تکلیف شود این افتخار عقل معرفت که درحساب ملاک دارد^ اما می تواند درروال تکلیف باشد بیشتر مورد توجه تر شود می باشد و تازه عشق به تنهایی حتی درروال تکلیف پایین تر از عقل معرفت است اما با آن عشق که مبنا و سروری عقل معرفت را دارد همانا آن عشق بالاتر از آن عشق بدون مبنا و سروری عقل معرفت ویا مبنا و سروری عقل معرفت بدون عشق اما خودفطرت نیست مگر عشق با پشتوانه ی ملاک و امتدادش است پس کسی که می خواهد تمام فطرتش را داشته باشد عشق را باید داشته باشد وگرنه فطرت تمام نیست و فطرت درحساب ملاک است اما تمام وقتی است که عشق و مجنون داشته شود که چون داشته شود با مبنا درحساب ملاک درروال تکلیف می باشد و فطرت تمام است و تازه عقل از عشق همان عشق و عقل معرفت همان عشق از عقل است همانا ازصحیح می باشد و تازه علم تکثری هم دم عشق است این دو باید درکنار هم رشد بکنند می باشد و تازه اینکه علم تکثری باید مجاور عشق باشد و علم تکثری با مبنا ولایت دانشمندان و بزرگان دارند و اینان که بدانید روحانیون و علما (بعضیشان) و دانشمندان و پرفسورین مسلمان و دکترین و...است که اینان همانا اینان سایه ما به شرط مقبول داشتن درحساب ملاک وامتدادش باشد و معنویشان(آخوند)^راهنمای زندگی^ باشد. و تازه حضرت مهدی هادی آسمان آور است می باشند.#حدیث_مهدوی
#نرم_افزار_جامع_مهدویت
امام حسین
«فی التاسع من ولدی سنة من یوسف، و سنة من
۱۶.۸k
۱۷ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.