مـــــافـــــیــــای دبــــیـــرســـــتــــان
مـــــافـــــیــــای دبــــیـــرســـــتــــان
پــــارت③①
ات: اوممم.. نمیدونم.. ولی کشور مورد علاقم فرانسهست.. میشه بریم پاریس؟
جین: معلومه که میشه پس برای 3 روز دیگه بیا بریم پاریس
ات: مرسی جینننننن(بغل)
جین: گشنت نیست؟
ات: چرا خیلی گشنمه بیا بریم. یه چیزی درست کنیم
جین: باشه...
ویو تو اشپز خونه
ات: جین؟
جین: بله؟
ات: تو.. تو این چند سال.. دوست دختر نداشتی؟
جین:(سر تکون دادن) نه نداشتم
ات: اها
جین: چطور مگه
ات: هیچی همینجوری... غذا داره اماده میشه.. بشقاب هارو میدی؟
جین: حتما.. بیا
ویو ات سر غذا
همینجوری مه داشتم غذا میخوردم فکر میکردم به کارایی که توی پاریس قراره با جین انجام بدیم
و به اینکه چه چیزهایی رو قراره با خودم ببرم اونجا فکر کردم
ات: جینننننننننن
جین: یا خدا... چی شد
ات: میگما بیا امشب..
جین: امشب چی
ات: اسمش چی بود یادم رفت.... آیشششش یادم نمیادددد
جین: رابطه؟
ات: چی؟
جین: آ.. هیچی:/
ات: اها یادم اومد میای امشب فیلم ببینیم؟؟
جین:(تو دلش: خاک تو سر منحرفت) اها اره
پــــارت③①
ات: اوممم.. نمیدونم.. ولی کشور مورد علاقم فرانسهست.. میشه بریم پاریس؟
جین: معلومه که میشه پس برای 3 روز دیگه بیا بریم پاریس
ات: مرسی جینننننن(بغل)
جین: گشنت نیست؟
ات: چرا خیلی گشنمه بیا بریم. یه چیزی درست کنیم
جین: باشه...
ویو تو اشپز خونه
ات: جین؟
جین: بله؟
ات: تو.. تو این چند سال.. دوست دختر نداشتی؟
جین:(سر تکون دادن) نه نداشتم
ات: اها
جین: چطور مگه
ات: هیچی همینجوری... غذا داره اماده میشه.. بشقاب هارو میدی؟
جین: حتما.. بیا
ویو ات سر غذا
همینجوری مه داشتم غذا میخوردم فکر میکردم به کارایی که توی پاریس قراره با جین انجام بدیم
و به اینکه چه چیزهایی رو قراره با خودم ببرم اونجا فکر کردم
ات: جینننننننننن
جین: یا خدا... چی شد
ات: میگما بیا امشب..
جین: امشب چی
ات: اسمش چی بود یادم رفت.... آیشششش یادم نمیادددد
جین: رابطه؟
ات: چی؟
جین: آ.. هیچی:/
ات: اها یادم اومد میای امشب فیلم ببینیم؟؟
جین:(تو دلش: خاک تو سر منحرفت) اها اره
۹.۲k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.