مـــــافـــــیــــای دبــــیـــرســـــتــــان
مـــــافـــــیــــای دبــــیـــرســـــتــــان
پــــارت⑤①
جین: ات.. آیگووو.. اخه اون خیلی باز و کوتاهه همه میتونن بدنتو ببینن
ات: باش(ناراحت)
جین: ولی حالا که فکر میکنم خیلی بهت میاد... پس فقط جلوی خودم بپوشش
ات: واقعا میزارییی؟(خوشحال)
جین: اره... بیا بریم بخریمش(لبخند)
ات: مرسیییییی(بپر بپر)
اون لباس رو خریدیم و اومدیم بیرون.. حالا بریم خوراکی بگیریم که بریم خونه
جین: او ات.. یه چیزی بگم؟
ات: حتما.. چی شده
جین: ما چمدون زوجی نداریم برای سفرمون
ات: راست میگیا
جین: بیا بریم بخریم تو چه رنگی دوست داری؟
ات: زرد یا بنفش... این دوتا رنگ خیلی خوبه
جین: باشه پس بریم ببینیم
چمدون و خوراکی خریدیم و رفتیم خونه
جین: وقتی با تو ام خیلی بهم خوش میگذره.. انگار خوده واقعیمم
ات: منم خیلی خوشحال میشم.. تمام کارایی مه نتونسنم با کوک انجام بدم و با تو انجام دادم خیلی ازت ممنونم
جین: نظرت چیه فیلم عاشقانه ببینیم؟
ات: اره خوب میشه... چه فیلمی سراغ داری
جین: ۳۶۵ روز عالیه
ات: نه من اون فیلم و با تو نمیبینم
جین:(قهقهه)
ات: منم برم خوراکی هارو بیارم تو ام یه فیلم دیگه رو بزار
جین: اوکی
جین ویو
بعد از اینکه فیلم و دیدیم به ات کمک کردم تا میز و جمع کنیم و بعدشم رفتیم تو تخت و یکم با هم حرف زدیم و خوابیدیم
ات ویو فردا صبح
میتونستم گرمای بدن یکی رو که بغلم کرده بود حس کنم
ات: چاگی(خواب آلود)
جین: بیدار شدی؟
ات: اره
پــــارت⑤①
جین: ات.. آیگووو.. اخه اون خیلی باز و کوتاهه همه میتونن بدنتو ببینن
ات: باش(ناراحت)
جین: ولی حالا که فکر میکنم خیلی بهت میاد... پس فقط جلوی خودم بپوشش
ات: واقعا میزارییی؟(خوشحال)
جین: اره... بیا بریم بخریمش(لبخند)
ات: مرسیییییی(بپر بپر)
اون لباس رو خریدیم و اومدیم بیرون.. حالا بریم خوراکی بگیریم که بریم خونه
جین: او ات.. یه چیزی بگم؟
ات: حتما.. چی شده
جین: ما چمدون زوجی نداریم برای سفرمون
ات: راست میگیا
جین: بیا بریم بخریم تو چه رنگی دوست داری؟
ات: زرد یا بنفش... این دوتا رنگ خیلی خوبه
جین: باشه پس بریم ببینیم
چمدون و خوراکی خریدیم و رفتیم خونه
جین: وقتی با تو ام خیلی بهم خوش میگذره.. انگار خوده واقعیمم
ات: منم خیلی خوشحال میشم.. تمام کارایی مه نتونسنم با کوک انجام بدم و با تو انجام دادم خیلی ازت ممنونم
جین: نظرت چیه فیلم عاشقانه ببینیم؟
ات: اره خوب میشه... چه فیلمی سراغ داری
جین: ۳۶۵ روز عالیه
ات: نه من اون فیلم و با تو نمیبینم
جین:(قهقهه)
ات: منم برم خوراکی هارو بیارم تو ام یه فیلم دیگه رو بزار
جین: اوکی
جین ویو
بعد از اینکه فیلم و دیدیم به ات کمک کردم تا میز و جمع کنیم و بعدشم رفتیم تو تخت و یکم با هم حرف زدیم و خوابیدیم
ات ویو فردا صبح
میتونستم گرمای بدن یکی رو که بغلم کرده بود حس کنم
ات: چاگی(خواب آلود)
جین: بیدار شدی؟
ات: اره
۷.۳k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.