~~~فیک همسر مخفی~~~
پارت : ۶
به سمت در رفتم
_ کجا؟
خودش بود! مگه میشد کسی صدای بم و جذابشو نشناسه!
به سمت صدا برگشتم از طرف تراس میومد!
ترسیده صداش زدم
+ا...ارباب
صدام اونقدر یواش بود که شک داشتم بشنوم.
انگاری که اون صدامو شنیده باشه
_خب از امروز لذت بردی؟
باهر قدمش دلحوره ام بیشتر میشد.
+ار..ارباب من اجازه ندارم اینجا باشم.
_از چی میترسی؟ هوم؟ ارباب این خونه منم اگه اینجایی یعنی من خواستم که اینجا باشی
من...
_ی بار دیگه ام میخوام
پشت بند حرفش پوزخندی نثار کرد!
_پس...مثل ی دختر خوب و حرف گوش کن برو بشین رو تخت ؛
لعنتی..هیچوقت نمیتونم جلو بغضمو بگیرم
لعنتی لعنتیییی دیگه نتونستم و اشکام
و صورتم خیس از اشک هایی شد که ترس و التماس توش موج میزد!
_هیس! هیس شو !
نمیخوای که همه شاهد کارمون باشن هوم؟!
اگه میخوای مختاری! منم از اینکه جلو همه بکنمت راضیم!
با یک قدم بلند خودشو بهم رسوند
وچند میلی متر باهم فاصله داشتیم.
_تو که ی بار اینکارو کردی ، دیگه ترست چیه؟!
کمرمو گرفت به سمت تخت هدایت کرد.
ناخواسته جیغ خفه ای کشیدم که با ی تو دهنی محکم رسماا لال شدم
و با نگاه اشکیم زل زدم ت چشماش!
رو تخت نشودتم و دستشو نوازش وار رو ران پام کشید و رفته رفته دستش به ممنوعه بدنم رسید
+ا...ارباب
_هیس! صداتو خفه کن
به سمت در رفتم
_ کجا؟
خودش بود! مگه میشد کسی صدای بم و جذابشو نشناسه!
به سمت صدا برگشتم از طرف تراس میومد!
ترسیده صداش زدم
+ا...ارباب
صدام اونقدر یواش بود که شک داشتم بشنوم.
انگاری که اون صدامو شنیده باشه
_خب از امروز لذت بردی؟
باهر قدمش دلحوره ام بیشتر میشد.
+ار..ارباب من اجازه ندارم اینجا باشم.
_از چی میترسی؟ هوم؟ ارباب این خونه منم اگه اینجایی یعنی من خواستم که اینجا باشی
من...
_ی بار دیگه ام میخوام
پشت بند حرفش پوزخندی نثار کرد!
_پس...مثل ی دختر خوب و حرف گوش کن برو بشین رو تخت ؛
لعنتی..هیچوقت نمیتونم جلو بغضمو بگیرم
لعنتی لعنتیییی دیگه نتونستم و اشکام
و صورتم خیس از اشک هایی شد که ترس و التماس توش موج میزد!
_هیس! هیس شو !
نمیخوای که همه شاهد کارمون باشن هوم؟!
اگه میخوای مختاری! منم از اینکه جلو همه بکنمت راضیم!
با یک قدم بلند خودشو بهم رسوند
وچند میلی متر باهم فاصله داشتیم.
_تو که ی بار اینکارو کردی ، دیگه ترست چیه؟!
کمرمو گرفت به سمت تخت هدایت کرد.
ناخواسته جیغ خفه ای کشیدم که با ی تو دهنی محکم رسماا لال شدم
و با نگاه اشکیم زل زدم ت چشماش!
رو تخت نشودتم و دستشو نوازش وار رو ران پام کشید و رفته رفته دستش به ممنوعه بدنم رسید
+ا...ارباب
_هیس! صداتو خفه کن
۱۵.۰k
۰۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.