فیک جداناپذیر پارت آخر
فیک جداناپذیر پارت آخر
از زبان ات
چون حالم خیلی خوب نبود و هنوز یکم سرگیجه و سردرد داشتم نمی تونستم کاملا لذت ببرم
جونگ کوک برام پشمک صورتی گرفت انقدر ذوق کردم که نگو و نپرس
جونگ کوک: فکر کنم قندیت افتاده ترسیدم یه وقت شکرت نیوفته
داشت مسخرم می کرد همیشه باید یه جوری بزنه تو ذوقم
ات: من بیشتر از خودم نگران میزان کاهش نمک بودنتم نمکدون اصلا دریای نمک انقدر شوری که بی فایده موندی هیچ خیری نداری دلم برات می سوزه آقای کوک
جونگ کوک: حالا دیگه کاملا مطمئن شدم که خیلی پرو شدی همین الان می برمت تو سرویس بهداشتی تا حالیت
دستمو گرفت و منو کشوند و با خودش می برد وای چرا این انقدر زود عصبانی میشه؟ فقط دو کلمه بهش گفتما ناز نازو شده اصلأ حقشه که باهاش قهر باشم تا دو ماه تا حالیش بشه نباید منو ناراحت کنه
ات: چیکار میکنی دیوونه می خوای جلوی همه در ملأ عام... توروخدا خودتو کنترل کن
جونگ کوک: برام مهم نیست و درضمن اگه می خواستم همینجا هم به فا*کت میدادم حیف که دلم برات سوخت
ات: جونگ کوک عشقم خواهش میکنم نکن تروخدااا کوکی جونممم (کیوت برای خ*ر کردن یه نفر مخصوصاً ددی ها جواب میده البته منظور از ددی باباتون نه اون ددی😈🫢🤫)
جونگ کوک: قرار شد ددی صدام کنی فقط اگه یه بار دیگه اینو از زیر زبون کوچولوت بشنوم تا آخر عمرت فلجت میکنم
ات: نه دیگه قرار بود وقتی عام چیزه... میکنیم بهت بگم ددی
جونگ کوک: نخیر من برای همیشه ددیت باقی می مونم
ات: خیله خب بابا... ددی جونم (با یه صدای خیلی نازک) تروخدا الان این کارو نکن حداقل شب بکن
جونگ کوک: آفرین بیبی🍭🩰👄 گرل خوبی باش😈☠️🌚
پریدم تو بغلش و یه بوس محکمی از لباش گرفتم گفتم: مرسی ددی تو خیلی خوبی بهترین ددیه دنیایی
از
جونگ کوک: چته دختر داشتی خفن می کردی تو که از من وحشی تری
اخم کردم و با ناز گفتم: من وحشیم یا توی درنده
جونگ کوک: تو
ات: تو
جونگ کوک: تو
ات: تو
و همینجور تا آخر ادامه پیدا کرد تا اینکه هر دو عاشقای داستان ما خسته شدن و تصمیم گرفتن تسلیم شن
عاشقای داستان ما مشکلات و سختیها و درد ها و تنهایی های زیادی کشیدن اما بالخره تونستم نمیه ی گمشده ی خودشو پیدا کنن و به مرور زمان این عشق شیرین تر و جداناپذیر تر شد چون هردو عاشقای حقیقی هم بودن
حالا شما بگین این عشق واگعیه یا کیکه؟💞🎂🎭
این فیک هم تموم شد هوراااا💖🎉🎠🎇
هنوز جای ادامه دادن داره ولی الان یکم خستم شاید تا فصل دو هم ادامه بدم اما الان دیگه این فیک رو تموم کردم
از زبان ات
چون حالم خیلی خوب نبود و هنوز یکم سرگیجه و سردرد داشتم نمی تونستم کاملا لذت ببرم
جونگ کوک برام پشمک صورتی گرفت انقدر ذوق کردم که نگو و نپرس
جونگ کوک: فکر کنم قندیت افتاده ترسیدم یه وقت شکرت نیوفته
داشت مسخرم می کرد همیشه باید یه جوری بزنه تو ذوقم
ات: من بیشتر از خودم نگران میزان کاهش نمک بودنتم نمکدون اصلا دریای نمک انقدر شوری که بی فایده موندی هیچ خیری نداری دلم برات می سوزه آقای کوک
جونگ کوک: حالا دیگه کاملا مطمئن شدم که خیلی پرو شدی همین الان می برمت تو سرویس بهداشتی تا حالیت
دستمو گرفت و منو کشوند و با خودش می برد وای چرا این انقدر زود عصبانی میشه؟ فقط دو کلمه بهش گفتما ناز نازو شده اصلأ حقشه که باهاش قهر باشم تا دو ماه تا حالیش بشه نباید منو ناراحت کنه
ات: چیکار میکنی دیوونه می خوای جلوی همه در ملأ عام... توروخدا خودتو کنترل کن
جونگ کوک: برام مهم نیست و درضمن اگه می خواستم همینجا هم به فا*کت میدادم حیف که دلم برات سوخت
ات: جونگ کوک عشقم خواهش میکنم نکن تروخدااا کوکی جونممم (کیوت برای خ*ر کردن یه نفر مخصوصاً ددی ها جواب میده البته منظور از ددی باباتون نه اون ددی😈🫢🤫)
جونگ کوک: قرار شد ددی صدام کنی فقط اگه یه بار دیگه اینو از زیر زبون کوچولوت بشنوم تا آخر عمرت فلجت میکنم
ات: نه دیگه قرار بود وقتی عام چیزه... میکنیم بهت بگم ددی
جونگ کوک: نخیر من برای همیشه ددیت باقی می مونم
ات: خیله خب بابا... ددی جونم (با یه صدای خیلی نازک) تروخدا الان این کارو نکن حداقل شب بکن
جونگ کوک: آفرین بیبی🍭🩰👄 گرل خوبی باش😈☠️🌚
پریدم تو بغلش و یه بوس محکمی از لباش گرفتم گفتم: مرسی ددی تو خیلی خوبی بهترین ددیه دنیایی
از
جونگ کوک: چته دختر داشتی خفن می کردی تو که از من وحشی تری
اخم کردم و با ناز گفتم: من وحشیم یا توی درنده
جونگ کوک: تو
ات: تو
جونگ کوک: تو
ات: تو
و همینجور تا آخر ادامه پیدا کرد تا اینکه هر دو عاشقای داستان ما خسته شدن و تصمیم گرفتن تسلیم شن
عاشقای داستان ما مشکلات و سختیها و درد ها و تنهایی های زیادی کشیدن اما بالخره تونستم نمیه ی گمشده ی خودشو پیدا کنن و به مرور زمان این عشق شیرین تر و جداناپذیر تر شد چون هردو عاشقای حقیقی هم بودن
حالا شما بگین این عشق واگعیه یا کیکه؟💞🎂🎭
این فیک هم تموم شد هوراااا💖🎉🎠🎇
هنوز جای ادامه دادن داره ولی الان یکم خستم شاید تا فصل دو هم ادامه بدم اما الان دیگه این فیک رو تموم کردم
۵۰.۶k
۰۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.