فیک جونگ کوک (عشق سخت)
فیک جونگ کوک (عشق سخت)
استاید اول کوکی
استاید دوم ات
استاید سوم تهیونگ
استاید چهارم اریکا (خواهر تهیونگ)
استاید پنجم میویس (خواهر کوک)
از زبان ات
یک سال از جدایی من و جونگ کوک میگذره منظورم از آخرین جدایی که منجر به دوبار طلاق میشه
درسته تا الان دو بار ازش طلاق گرفتم اونم به ضرب و زور مگه طلاقم میداد و دلایل زیادی برای طلاق گرفتن ازش داشتم
یک: روز عروسی وقتی امضا رو زدم و اونو برای همیشه به اسم شوهرم انتخاب مردم و اسم مون تو شناسنامه ی هم ثبت شد اون وقت بود که فهمیدم رئیس کل باند مافیاست
دو: خیلی مرد تعصبیه بیش از اندازه و گیرای الکی و بیخودی و از پا درآوردناش دومین دلیل طلاقم
سه: بداخلاقی و بدخلقی ها و رفتار خشن و سردش با وجود وقتایی که می خواد محبت و عشق بورزه اما علاقه ی... داره (به قول معروف ابراز عشق سگی🐩🫦)
چهار: اسم به عنوان شوهر جسم به عنوان مرد رویاها واقعیت یه فرد غریبه که فقط می خواد همه چی رو مال خودش داشته باشه
اینها تمام دلایل طلاقم نیستن وقتایی که میره خوش گذرونی و این ور و اون ور و کلاب بدون هیچ اطلاعی بدون من میرفت برای خودش عشق و حال انگار نه منی وجود داره نه روح و حسی بینمون
وانمود میکنه دوستم داره و عاشقمه و حاظره برام جونشو بده ولی تو اون یک سال زندگی باهاش فهمیدم کسی که داره بخاطر عشقمون جون میده اون منم
وقتی باهاش ازدواج کردم فقط ۱۷ سالم بود اون موقع هم بچه بودم و سرم و تنم باهم میجنبید نمی دونستم درگیر چه عشقی شدم
فقط یک سال درکنار هم زیر یه سقف زندگی کردیم که اون یک سال هم منجر به دوبار طلاق شد اما اینبار دیگه پیشش برنخواهم گشت
دیگه گولشو نمی خورم دیگه خر بشو نیستم که با یه بسته شکلات و خرس عروسکی به دست شل شم و کنترل افکاراتمو از دست بدم
جدا از اون دیدن جسم و روحش کنار دخترا اعصابمو خط خطی می کرد و احساساتمو جریحهدار و قلبمو زیر پاهاش له می کرد
فقط اسم زن و شوهر رومون بود اما در حقیقت مثل ارباب و برده بودم و این من بودم برده ای که ارباب سختگیرش اظهار وجود عشق میکنه
بیخیال از گذشته بگذریم چون دیگه تکرار شدنی نیست و عشقمون عشق حقیقی نیست پس چرا باید دوباره برگردم من که دیگه چیزی برای عاشق شدن ندارم
اما اگه باز از گذشته بگذریم دوباره قراره ببینمش دوباره قراره درد هام به سراغم بیان
اگه مجبور نبودم هرگز نمی خواستم حتی برای آخرین بار چشمم به جسمش برخورد کنه
فقط بخاطر احترامی که برای پدرش آقای جئون قائلم می خوام برای آخرین بار از بالای جسد توی تابوت شون خداحافظی کنم چون برام مثل پدرم بود پدری که هیچ وقت نداشتم
این فیک شرطیه اما نگران نباشین باوجود چهارهزار فالوور می تونین سریع به شرطا عمل کنین و پارتای جدیدرو دراختیارتون بزارین
استاید اول کوکی
استاید دوم ات
استاید سوم تهیونگ
استاید چهارم اریکا (خواهر تهیونگ)
استاید پنجم میویس (خواهر کوک)
از زبان ات
یک سال از جدایی من و جونگ کوک میگذره منظورم از آخرین جدایی که منجر به دوبار طلاق میشه
درسته تا الان دو بار ازش طلاق گرفتم اونم به ضرب و زور مگه طلاقم میداد و دلایل زیادی برای طلاق گرفتن ازش داشتم
یک: روز عروسی وقتی امضا رو زدم و اونو برای همیشه به اسم شوهرم انتخاب مردم و اسم مون تو شناسنامه ی هم ثبت شد اون وقت بود که فهمیدم رئیس کل باند مافیاست
دو: خیلی مرد تعصبیه بیش از اندازه و گیرای الکی و بیخودی و از پا درآوردناش دومین دلیل طلاقم
سه: بداخلاقی و بدخلقی ها و رفتار خشن و سردش با وجود وقتایی که می خواد محبت و عشق بورزه اما علاقه ی... داره (به قول معروف ابراز عشق سگی🐩🫦)
چهار: اسم به عنوان شوهر جسم به عنوان مرد رویاها واقعیت یه فرد غریبه که فقط می خواد همه چی رو مال خودش داشته باشه
اینها تمام دلایل طلاقم نیستن وقتایی که میره خوش گذرونی و این ور و اون ور و کلاب بدون هیچ اطلاعی بدون من میرفت برای خودش عشق و حال انگار نه منی وجود داره نه روح و حسی بینمون
وانمود میکنه دوستم داره و عاشقمه و حاظره برام جونشو بده ولی تو اون یک سال زندگی باهاش فهمیدم کسی که داره بخاطر عشقمون جون میده اون منم
وقتی باهاش ازدواج کردم فقط ۱۷ سالم بود اون موقع هم بچه بودم و سرم و تنم باهم میجنبید نمی دونستم درگیر چه عشقی شدم
فقط یک سال درکنار هم زیر یه سقف زندگی کردیم که اون یک سال هم منجر به دوبار طلاق شد اما اینبار دیگه پیشش برنخواهم گشت
دیگه گولشو نمی خورم دیگه خر بشو نیستم که با یه بسته شکلات و خرس عروسکی به دست شل شم و کنترل افکاراتمو از دست بدم
جدا از اون دیدن جسم و روحش کنار دخترا اعصابمو خط خطی می کرد و احساساتمو جریحهدار و قلبمو زیر پاهاش له می کرد
فقط اسم زن و شوهر رومون بود اما در حقیقت مثل ارباب و برده بودم و این من بودم برده ای که ارباب سختگیرش اظهار وجود عشق میکنه
بیخیال از گذشته بگذریم چون دیگه تکرار شدنی نیست و عشقمون عشق حقیقی نیست پس چرا باید دوباره برگردم من که دیگه چیزی برای عاشق شدن ندارم
اما اگه باز از گذشته بگذریم دوباره قراره ببینمش دوباره قراره درد هام به سراغم بیان
اگه مجبور نبودم هرگز نمی خواستم حتی برای آخرین بار چشمم به جسمش برخورد کنه
فقط بخاطر احترامی که برای پدرش آقای جئون قائلم می خوام برای آخرین بار از بالای جسد توی تابوت شون خداحافظی کنم چون برام مثل پدرم بود پدری که هیچ وقت نداشتم
این فیک شرطیه اما نگران نباشین باوجود چهارهزار فالوور می تونین سریع به شرطا عمل کنین و پارتای جدیدرو دراختیارتون بزارین
۵۲.۸k
۱۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.