🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده #پارت110 #جلد_دوم
عصبی به سمت لپ تاپ رفتم توی دیوار کوبیدمش ...
دیگه نیست می فهمی؛ دیگه نیست...
کیمیا قبر خودتو کندی خودم میکشمتو چالت می کنم میفهمی؟ به خدا که چالت کنم .
از جاش بلند شد و روبروی من ایستاد و دستش رو روی صورتم گذاشت و گفت
_حرص نخور اهورا حرص نخور من اینقدر را احمق نیستم که فقط اونجا نگهش دارم من از اون عکس باز دارم پس الکی دلتو خوش نکن...
دیوانه چی بهتر از این که هم با من باشی هم با اون آیلین که سنگشو به سینه میزنی؟
یکی عشق سابقت یکی به قول خودت عشق الانت کمتر مردی این شانس نصیبش میشه ها....
دوتا راه بیشتر نداری یا حرف منو جدی میگیری منو به عنوان عشق قدیمی توی زندگیت قبول می کنی یا اینکه من و تو دور میشم این عکس هارو نشون میدم به زنت و زندگیه حال به همزنتون و خراب کنم کدومو میخوای عزیزم؟
عصبی هلش دادم که بد جوری روی زمین افتاد ونقش زمین شد به سمت در که رفتم با صدای ناله مانند گفت
_ بچه ؛
بچه یه طوریش شد...
نمیخواستم بلایی سر بچه بیاد حداقل من نمیخواستم کسی باشم که بلایی سرش میاره راه رفته رو برگشتم کنارش نشستم گفتم
چی شده؟
چشمای خیس شو به صورت من دوخت و گفت
_شکمم تیر کشید اهورا نکنه بچه طوری شده؟
فقط همینو کم داشتم
سریع بلندش کردم یکی از مانتوهاش از توی کمد چنگ زدم و به زحمت تنش کردم شال روی سرش انداختم دستشو گرفتم تا کمکش کنم راه بره.
اما انگار واقعاً نمی تونست راه بره پس وقت تلف نکردم و بغلش کردم و از خونه بیرون زدم نمیخواستم این بچه این طوری بره و دیگه نباشه.
نمیخواستم من بکشمش .
سوار ماشین شدیم کیمیا سکوت کرده بود و به بیرون نگاه می کرد و دستش روی شکمش بود.
نمیدونم چه فکری داشت می کرد و چی توی سرش بود اما هرچی که بود نگران بود و شاید داشت به این فکر میکرد که اگه بلایی سر این بچه بیاد دیگه چطوری میتونه منو تهدید کنه؟
بیمارستان که رسیدیم دوباره درد و بهانه کرد و من مجبور شدم بغلش کنم وقتی یکی از دکتر اومد بالای سرش شروع کرد به معاینه کردنش خدا خدا میکردم اتفاقی برای این بچه نیفته خودم میخواستم که این بچه از بین بره البته نه اینجوری که من باعثش بشم اما می دونستم آیلین چقدر دوسش داره وفکر میکنه تنها کلید درهای بسته زندگیمون این بچه است .
دکتر معاینه اش که کرد و گفت
_خدا روشکر بچه حالش خوبه و اتفاق خاصی نیفتاده.
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#هنر #FANDOGHI #عاشقانه #خلاقیت #ایده #تصاویر_جذاب_دنی_زلزله😉😍 #عکس_نوشته👌 #wallpaper #عاشقانه❤ #جذاب #خاص
#خان_زاده #پارت110 #جلد_دوم
عصبی به سمت لپ تاپ رفتم توی دیوار کوبیدمش ...
دیگه نیست می فهمی؛ دیگه نیست...
کیمیا قبر خودتو کندی خودم میکشمتو چالت می کنم میفهمی؟ به خدا که چالت کنم .
از جاش بلند شد و روبروی من ایستاد و دستش رو روی صورتم گذاشت و گفت
_حرص نخور اهورا حرص نخور من اینقدر را احمق نیستم که فقط اونجا نگهش دارم من از اون عکس باز دارم پس الکی دلتو خوش نکن...
دیوانه چی بهتر از این که هم با من باشی هم با اون آیلین که سنگشو به سینه میزنی؟
یکی عشق سابقت یکی به قول خودت عشق الانت کمتر مردی این شانس نصیبش میشه ها....
دوتا راه بیشتر نداری یا حرف منو جدی میگیری منو به عنوان عشق قدیمی توی زندگیت قبول می کنی یا اینکه من و تو دور میشم این عکس هارو نشون میدم به زنت و زندگیه حال به همزنتون و خراب کنم کدومو میخوای عزیزم؟
عصبی هلش دادم که بد جوری روی زمین افتاد ونقش زمین شد به سمت در که رفتم با صدای ناله مانند گفت
_ بچه ؛
بچه یه طوریش شد...
نمیخواستم بلایی سر بچه بیاد حداقل من نمیخواستم کسی باشم که بلایی سرش میاره راه رفته رو برگشتم کنارش نشستم گفتم
چی شده؟
چشمای خیس شو به صورت من دوخت و گفت
_شکمم تیر کشید اهورا نکنه بچه طوری شده؟
فقط همینو کم داشتم
سریع بلندش کردم یکی از مانتوهاش از توی کمد چنگ زدم و به زحمت تنش کردم شال روی سرش انداختم دستشو گرفتم تا کمکش کنم راه بره.
اما انگار واقعاً نمی تونست راه بره پس وقت تلف نکردم و بغلش کردم و از خونه بیرون زدم نمیخواستم این بچه این طوری بره و دیگه نباشه.
نمیخواستم من بکشمش .
سوار ماشین شدیم کیمیا سکوت کرده بود و به بیرون نگاه می کرد و دستش روی شکمش بود.
نمیدونم چه فکری داشت می کرد و چی توی سرش بود اما هرچی که بود نگران بود و شاید داشت به این فکر میکرد که اگه بلایی سر این بچه بیاد دیگه چطوری میتونه منو تهدید کنه؟
بیمارستان که رسیدیم دوباره درد و بهانه کرد و من مجبور شدم بغلش کنم وقتی یکی از دکتر اومد بالای سرش شروع کرد به معاینه کردنش خدا خدا میکردم اتفاقی برای این بچه نیفته خودم میخواستم که این بچه از بین بره البته نه اینجوری که من باعثش بشم اما می دونستم آیلین چقدر دوسش داره وفکر میکنه تنها کلید درهای بسته زندگیمون این بچه است .
دکتر معاینه اش که کرد و گفت
_خدا روشکر بچه حالش خوبه و اتفاق خاصی نیفتاده.
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#هنر #FANDOGHI #عاشقانه #خلاقیت #ایده #تصاویر_جذاب_دنی_زلزله😉😍 #عکس_نوشته👌 #wallpaper #عاشقانه❤ #جذاب #خاص
۶.۰k
۰۱ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.