🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده #پارت108 #جلد_دوم
جام عوض شده بود و راحت نمیتونستم بخوابم عادت نداشتم موقع خواب آیلین کنارم نباشه اما مجبور بودم تمام سعیمو می کردم تا به چیزی فکر نکنم و فقط روی خواب تمرکز کنم چشمام تازه داشت گرم می شد که در اتاق باز شد و قیافه مظلوم کیمیا توی چهار چوب در ایستاد بهش نگاه کردم و گفتم باز چی شده سرو کلت پیدا شد به سمتم آمد و پایین تخت نشست و گفت
_ من از تنهایی میترسم میشه بیای تو اتاق من بخوابی؟
چشمامو گرد کردم و گفتم تو بغل من بخوابی !
قصدت از اول همین بود دیگه؟
آب دهنشو پایین فرستاد و گفت
_ نه به خدا اصلا همین جا پایین تخت میخوابم روی زمین...
صاف روی تخت نشستم و گفتم تو می خوای منو دیوونه کنی شکی توی این ندارم اما کیمیا اینو بدون پاتو از گلیمت دراز تر کنی قلمش می کنم با فهمیدی ؟
چشماش خیس شد و بغضش شکست آروم با گریه گفت
_ تو چرا این طوری با من رفتار می کنی مگه من چیکارت کردم من همون کیمیام یه غلطی تو گذشته کردم درست اما پشیمون شدم برگشتم پیشت الان درد تو چیه که این بلاها رو سرم میاری اینطوری باهام رفتار می کنی؟
از روی تخت بلند شدم و گفتم تو بیا روی تخت خواب من خودم رو زمین می خوابم..
چشماش خندید سریع روی تخت نشست و من از کمد دیواری که اونجا بود پتو و بالش برداشتم و روی زمین برای خودم جا انداختم دراز کشیدم و چشمام رو بستم اما اون دست دراز کرد و گفت
_ میشه دستمو بگیری؟
عصبی چشمامو باز کردم نگاهم رو بهش دادم این زن شده بود بلای جون من..
کیمیا معلومه درد تو چیه دیگه دست تو بگیرم چه صیغه ایه؟
آیلین بفهمه اینجا توی اتاق با تو خوابیدم از من دلخور میشه چه برسه به این که بگیرمت توی بغلم و برات لالایی بخونم تا بخوابی...
بخواب فقط بخواب دیوونم نکن پا میشم یه بلایی سر خودم با سرتو میارم...
لباش و آویزون کرد و دستش و عقب کشید باید زودتر می خوابیدم تا زودتر صبح بشه و من از اینجا برم دیگه طاقت نداشتم اعصابم به قدری به هم ریخته بود که کنترلی روی کارای خودمم نداشتم.
چشمامو بستم و با فکر کردن به مونس و آیلین سعی کردم خودمو آروم کنم آیلین و محکم بغل کردم کردم زمرمه کردم غیر از اینجا و دور از تو اصلا نمیتونم بخوابم..
اما صدایی که توی گوشم نشست مثل یه ظرف بزرگ آب جوش شد که روی سرم ریختن دستام شل شد و با ترس لای پلکامو باز کردم به زنی که کنارم خوابیده بود نگاه کردم کیمیا توی بغل من دراز کشیده بود با یه لبخند بهم نگاه می کرد خشکم زده بود نمیدونستم الان دقیقا باید چکار کنم و چه عکس العملی نشون بدم تا اونجایی که یادمه من شب روی زمین خوابیدم اصلاً کیمیا کنار من نبود اما الان تو بغل من بود .
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#خلاقانه #عکس_نوشته👌 #هنر #ایده #خلاقیت #kpop #LOVE_KPOP #عاشقانه #wallpaper #جذاب #خاص
#خان_زاده #پارت108 #جلد_دوم
جام عوض شده بود و راحت نمیتونستم بخوابم عادت نداشتم موقع خواب آیلین کنارم نباشه اما مجبور بودم تمام سعیمو می کردم تا به چیزی فکر نکنم و فقط روی خواب تمرکز کنم چشمام تازه داشت گرم می شد که در اتاق باز شد و قیافه مظلوم کیمیا توی چهار چوب در ایستاد بهش نگاه کردم و گفتم باز چی شده سرو کلت پیدا شد به سمتم آمد و پایین تخت نشست و گفت
_ من از تنهایی میترسم میشه بیای تو اتاق من بخوابی؟
چشمامو گرد کردم و گفتم تو بغل من بخوابی !
قصدت از اول همین بود دیگه؟
آب دهنشو پایین فرستاد و گفت
_ نه به خدا اصلا همین جا پایین تخت میخوابم روی زمین...
صاف روی تخت نشستم و گفتم تو می خوای منو دیوونه کنی شکی توی این ندارم اما کیمیا اینو بدون پاتو از گلیمت دراز تر کنی قلمش می کنم با فهمیدی ؟
چشماش خیس شد و بغضش شکست آروم با گریه گفت
_ تو چرا این طوری با من رفتار می کنی مگه من چیکارت کردم من همون کیمیام یه غلطی تو گذشته کردم درست اما پشیمون شدم برگشتم پیشت الان درد تو چیه که این بلاها رو سرم میاری اینطوری باهام رفتار می کنی؟
از روی تخت بلند شدم و گفتم تو بیا روی تخت خواب من خودم رو زمین می خوابم..
چشماش خندید سریع روی تخت نشست و من از کمد دیواری که اونجا بود پتو و بالش برداشتم و روی زمین برای خودم جا انداختم دراز کشیدم و چشمام رو بستم اما اون دست دراز کرد و گفت
_ میشه دستمو بگیری؟
عصبی چشمامو باز کردم نگاهم رو بهش دادم این زن شده بود بلای جون من..
کیمیا معلومه درد تو چیه دیگه دست تو بگیرم چه صیغه ایه؟
آیلین بفهمه اینجا توی اتاق با تو خوابیدم از من دلخور میشه چه برسه به این که بگیرمت توی بغلم و برات لالایی بخونم تا بخوابی...
بخواب فقط بخواب دیوونم نکن پا میشم یه بلایی سر خودم با سرتو میارم...
لباش و آویزون کرد و دستش و عقب کشید باید زودتر می خوابیدم تا زودتر صبح بشه و من از اینجا برم دیگه طاقت نداشتم اعصابم به قدری به هم ریخته بود که کنترلی روی کارای خودمم نداشتم.
چشمامو بستم و با فکر کردن به مونس و آیلین سعی کردم خودمو آروم کنم آیلین و محکم بغل کردم کردم زمرمه کردم غیر از اینجا و دور از تو اصلا نمیتونم بخوابم..
اما صدایی که توی گوشم نشست مثل یه ظرف بزرگ آب جوش شد که روی سرم ریختن دستام شل شد و با ترس لای پلکامو باز کردم به زنی که کنارم خوابیده بود نگاه کردم کیمیا توی بغل من دراز کشیده بود با یه لبخند بهم نگاه می کرد خشکم زده بود نمیدونستم الان دقیقا باید چکار کنم و چه عکس العملی نشون بدم تا اونجایی که یادمه من شب روی زمین خوابیدم اصلاً کیمیا کنار من نبود اما الان تو بغل من بود .
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#خلاقانه #عکس_نوشته👌 #هنر #ایده #خلاقیت #kpop #LOVE_KPOP #عاشقانه #wallpaper #جذاب #خاص
۱۲.۷k
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.