ددی فاکر
ددی_فاکر
پارت ۹۰
کوک پوکر نشسته بود رو کاناپه و نیم ساعتی بود که درگیر بود و انگار تو فکر بود...
ساناکو هم رو کاناپه خوابش برده بود کوک ب خودش اومد و پاشد...دید ساناکو خوابه و راحت نیست
رفت سمتش و آروم بلندش کرد و بردش سمت اتاقش؛وارد اتاق شد و گذاشتش رو تخت و نشست پایین تخت و نشست پایین تخت...دستشو نوازش وار رو گونش حرکت میداد و لبخندی زد ک زود محو شد🗿
نفسشو داد بیرون و پاشد بره که با شنیدن صدای ساناکو برگشت
کوک:: چیه؟!
ساناکو:: م..میشه امشبو اینجا بمونی؟!
کوک:: میخوام برم خونه...باید تکلیفمو با جونگ میونگ مشخص کنم...
ساناکو:: طلاقش میدی؟!
کوک:: ب ت مربوط نیست...خدافظ
کوک دیگه چیزی نگفت و زودی زد بیرون خیلی جدی شده بود...انگار تصمیماتی داشت
وقتی سوار ماشین شد با سرعت زیاد رفت سمت خونه
بیست مینی رسید و وارد خونش شد
فک میکرد جونگ میونگ خوابه ولی داخل اتاقم ندیدش...برگشت بیرون و رف سمت بالکن...دید اونجا نشسته و داره سیگار میکشه...
کوک:: ت اینجا چیکار میکنی؟؟
جونگ میونگ:: دارم کشاورزی میکنم....خو مگ کوری؟؟
کوک:: مزه نریز بیا بات کار دارم.
جونگ میونگ:: خستم...
کوک:: میگم گمشو بیا داخل
کوک رفت و جونگ میونگم با حرص رفت سمتش
سیگارشو انداخت زمین و با پا زد روش...
#dasam
پارت ۹۰
کوک پوکر نشسته بود رو کاناپه و نیم ساعتی بود که درگیر بود و انگار تو فکر بود...
ساناکو هم رو کاناپه خوابش برده بود کوک ب خودش اومد و پاشد...دید ساناکو خوابه و راحت نیست
رفت سمتش و آروم بلندش کرد و بردش سمت اتاقش؛وارد اتاق شد و گذاشتش رو تخت و نشست پایین تخت و نشست پایین تخت...دستشو نوازش وار رو گونش حرکت میداد و لبخندی زد ک زود محو شد🗿
نفسشو داد بیرون و پاشد بره که با شنیدن صدای ساناکو برگشت
کوک:: چیه؟!
ساناکو:: م..میشه امشبو اینجا بمونی؟!
کوک:: میخوام برم خونه...باید تکلیفمو با جونگ میونگ مشخص کنم...
ساناکو:: طلاقش میدی؟!
کوک:: ب ت مربوط نیست...خدافظ
کوک دیگه چیزی نگفت و زودی زد بیرون خیلی جدی شده بود...انگار تصمیماتی داشت
وقتی سوار ماشین شد با سرعت زیاد رفت سمت خونه
بیست مینی رسید و وارد خونش شد
فک میکرد جونگ میونگ خوابه ولی داخل اتاقم ندیدش...برگشت بیرون و رف سمت بالکن...دید اونجا نشسته و داره سیگار میکشه...
کوک:: ت اینجا چیکار میکنی؟؟
جونگ میونگ:: دارم کشاورزی میکنم....خو مگ کوری؟؟
کوک:: مزه نریز بیا بات کار دارم.
جونگ میونگ:: خستم...
کوک:: میگم گمشو بیا داخل
کوک رفت و جونگ میونگم با حرص رفت سمتش
سیگارشو انداخت زمین و با پا زد روش...
#dasam
۹.۳k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.