BTS, Roman
#زندگی_من
#ادامه_پارت_بیست_و_دوم
درب و که باز کرد، فهمیدم زن عموس. پوزخندی زد..
زن عمو- به به! یوشی خانوم! آفتاب از کدوم ور دراومده؟!
من- سلام زن عمو، ببخشید مزاحم شدم
(تیکه)زن عمو- نه بابا این چه حرفیه! بیا تو، دم درب بده.
وارد خونه شدم. هنوز همونطور قدیمی و بدرد نخور بود. ولی اشکال نداره، به هرحال من تا سه سال قراره مهمنون باشم، بعدش به سن قانونی میرسم و شغل پیدا میکنم.
اما سه ساال! خیلیه! پس تا اون موقع بازم نمیتونم مهمون باشم، باید حتما سوییت بگیرم. اما با کدوم پول! پولای تهیونگ!!؟ نه نه، اون که اصلا نه! دیگه روم نمیشه ازش بخوام.
من- زن عمو، عمو کجاست؟
زن عمو- داخل اتاق..
حتما داره مواد مصرف میکنه. اره دیگه، اینم خانواده پدریم، توی کل اعضای خانواده پدریم، فقط بابام خوب از آب دراومد.
داخل اتاق شدم. [نه مثل اینکه کارش تموم شده] اما هنوز بوی مواد میومد، حالم و بهم میطنه،، ولی نباید بی احترامی کنم، باید یک چند وقتی تحمل کنم.
من- سلام عمو جان
(مهربون)عمو- سلااام! به به یوشی عمو!
بغلش کردم و روی من و بوسید.
عمو- چیشده تنها برگشتی سئول؟ بابات و مامانت کجان؟
من- راستش داستانش طولانیه..
عمو- بگو میشنوم.
همه چیز و براش گفتم، اره خب، همونطور که انتظار داشتم بهم به چشم قاتل نگاه کرد.
عمو- ببخشید عمو جان، اما اگه زن عموت بفهمه که همچین اتفاقی برات افتاده نمیذاره اینجا بمونی. منم نمیتونم یک نون خور دیگه توی خونم راه بدم،، خودت که میدونی وضع مالیم خوب نیست...
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#Roman#Zendegi_man#Roman_Zendegi_man#yooshi
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#رمان_زندگی_من#زندگی_من#یوشی
#ادامه_پارت_بیست_و_دوم
درب و که باز کرد، فهمیدم زن عموس. پوزخندی زد..
زن عمو- به به! یوشی خانوم! آفتاب از کدوم ور دراومده؟!
من- سلام زن عمو، ببخشید مزاحم شدم
(تیکه)زن عمو- نه بابا این چه حرفیه! بیا تو، دم درب بده.
وارد خونه شدم. هنوز همونطور قدیمی و بدرد نخور بود. ولی اشکال نداره، به هرحال من تا سه سال قراره مهمنون باشم، بعدش به سن قانونی میرسم و شغل پیدا میکنم.
اما سه ساال! خیلیه! پس تا اون موقع بازم نمیتونم مهمون باشم، باید حتما سوییت بگیرم. اما با کدوم پول! پولای تهیونگ!!؟ نه نه، اون که اصلا نه! دیگه روم نمیشه ازش بخوام.
من- زن عمو، عمو کجاست؟
زن عمو- داخل اتاق..
حتما داره مواد مصرف میکنه. اره دیگه، اینم خانواده پدریم، توی کل اعضای خانواده پدریم، فقط بابام خوب از آب دراومد.
داخل اتاق شدم. [نه مثل اینکه کارش تموم شده] اما هنوز بوی مواد میومد، حالم و بهم میطنه،، ولی نباید بی احترامی کنم، باید یک چند وقتی تحمل کنم.
من- سلام عمو جان
(مهربون)عمو- سلااام! به به یوشی عمو!
بغلش کردم و روی من و بوسید.
عمو- چیشده تنها برگشتی سئول؟ بابات و مامانت کجان؟
من- راستش داستانش طولانیه..
عمو- بگو میشنوم.
همه چیز و براش گفتم، اره خب، همونطور که انتظار داشتم بهم به چشم قاتل نگاه کرد.
عمو- ببخشید عمو جان، اما اگه زن عموت بفهمه که همچین اتفاقی برات افتاده نمیذاره اینجا بمونی. منم نمیتونم یک نون خور دیگه توی خونم راه بدم،، خودت که میدونی وضع مالیم خوب نیست...
#BTS#ARMY_BTS#BTS_ARMY#ARMY#Jungkook#Teahyung#Namjoon#RM#R_M#J_hope#Jin#Jimin#Suga#Yoongi#AgustD#Nam_jin#Namjin#Teah_kook#Teahkook#Teah_jin#Teahjin#Jin_kook#Jinkook#Nam_kook#Namkook#Roman#Zendegi_man#Roman_Zendegi_man#yooshi
#بی_تی_اس#آرمی_بی_تی_اس#بی_تی_اس_آرمی#آرمی#جونگکوک#جونگ_کوک#تهیونگ#ته_هیونگ#نامجون#آرام#آرم_ام#جیهوپ#جی_هوپ#جین#جیمین#شوگا#یونگی#آگوست_دی#نام_جین#نامجین#ته_کوک#تهکوک#تهجین#ته_جین#جین_کوک#جینکوک#نامکوک#نام_کوک#رمان#رمان_زندگی_من#زندگی_من#یوشی
- ۱.۸k
- ۰۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط