پارت ۱۱
پارت ۱۱
#ددی_خشن
چشمم ب ی دختر افتاد اون کسی نبود جز مینهو
ات: این دختره چقدر برام آشناست ( اروم)
کوک: چیزی گفتی؟
ات : هاع .... نه من چیزی نگفتم
ویو ات
اون دختره داشت میومد سمتمون خیلی شبیه
مینهو بود
دختره اومد کنار جیمین نشست
جیمین: عه اومدی مینهو
ات: مینهو؟(بلند)
ویو منهو
اون دختره ات نیست؟
ات خودتی؟
ات : عه مینهو واقعا خودتی دختر؟
کوک: شما همدیگر رو میشناسید
مینهو : آره منو ات بهترین دوستای هم بودیم و الانم هستیم
ویو ات
از جام بلند شدم و رفتم کنار مینهو نشستم
و محکم بغلش کردم اونم منو سفت بغل کرد
ویو ات
از هم جدا شدیم
مینهو : ات چرا ت ی دفعه غیب شدی
ات: الان بهت تعریف میکنم
همرو ب مینهو تعریف کردم گفتم ک بابام منو فروخته ب کوک
مینهو : واقعا ت رو فروخته ب کوک؟
ات : آره (بغض)
مینهو الان ت چ نسبتی با کوک داری
تا خواستم بگم کوک جلو حرفمو گرفت
کوک: الان ات دوست دخترمه
مینهو : واقعا؟
کوک : آره
کوک: خب بگذریم الان ات دوست دخترمه و نمیزارم هیچوقت غمگین باشه کاری میکنم ک همیشه ت زندگیش شاد باشه
ات: ممنون
ویو ات
نشسته بودیم و همینجور داشتیم حرف میزدیم باهم نوشیدنی آوردن
خوردیم کوک خیلی خورد و خیلی مست شده بود
بعد نیم ساعت
جیمین: کوک خیلی نوشیدنی خوردی بهتره بریم خونه تا مست نشدی
ات: آره بهتره بریم
ویو ات
منو جیمین کوک رو بلند کردیم آخه خودش نمیتونس راه بره خیلی مست شده بود مینهو هم با ما اومد رفتیم سوار ماشین شدیم..........
#ددی_خشن
چشمم ب ی دختر افتاد اون کسی نبود جز مینهو
ات: این دختره چقدر برام آشناست ( اروم)
کوک: چیزی گفتی؟
ات : هاع .... نه من چیزی نگفتم
ویو ات
اون دختره داشت میومد سمتمون خیلی شبیه
مینهو بود
دختره اومد کنار جیمین نشست
جیمین: عه اومدی مینهو
ات: مینهو؟(بلند)
ویو منهو
اون دختره ات نیست؟
ات خودتی؟
ات : عه مینهو واقعا خودتی دختر؟
کوک: شما همدیگر رو میشناسید
مینهو : آره منو ات بهترین دوستای هم بودیم و الانم هستیم
ویو ات
از جام بلند شدم و رفتم کنار مینهو نشستم
و محکم بغلش کردم اونم منو سفت بغل کرد
ویو ات
از هم جدا شدیم
مینهو : ات چرا ت ی دفعه غیب شدی
ات: الان بهت تعریف میکنم
همرو ب مینهو تعریف کردم گفتم ک بابام منو فروخته ب کوک
مینهو : واقعا ت رو فروخته ب کوک؟
ات : آره (بغض)
مینهو الان ت چ نسبتی با کوک داری
تا خواستم بگم کوک جلو حرفمو گرفت
کوک: الان ات دوست دخترمه
مینهو : واقعا؟
کوک : آره
کوک: خب بگذریم الان ات دوست دخترمه و نمیزارم هیچوقت غمگین باشه کاری میکنم ک همیشه ت زندگیش شاد باشه
ات: ممنون
ویو ات
نشسته بودیم و همینجور داشتیم حرف میزدیم باهم نوشیدنی آوردن
خوردیم کوک خیلی خورد و خیلی مست شده بود
بعد نیم ساعت
جیمین: کوک خیلی نوشیدنی خوردی بهتره بریم خونه تا مست نشدی
ات: آره بهتره بریم
ویو ات
منو جیمین کوک رو بلند کردیم آخه خودش نمیتونس راه بره خیلی مست شده بود مینهو هم با ما اومد رفتیم سوار ماشین شدیم..........
۱۹.۵k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.