رمان
#رمان
𝐍𝐚𝐦𝐞 : چرا من ؟
ادامه پارت ²⁴
اهورا
از اونجایی که نصف بیشتر لباسام رو از خونه به اینجا منتقل کرده بودم سراغ کمد و چمدون رفتم و به تماشای لباس ها نشستم ، باز هم وجودم احساس رهایی رو طلب میکرد پس پیرهن سفیدی که برای من لش میوفتاد ، شلوار بگ مشکی ، نه نه نه نه ، شلوار بگ سفیدم که از کمر تا دمپاش زیپ مشکی داشت ، آل استار ، کمر بند و کت چرم کوتاه مشکیم ، جوراب و کیف مشکی ، اکسسوری هم مثل همیشه باید باشه اما بخاطر دستمال گردنی نمیتونستم گردنبند بندازم
لباس هارو پوشیدم ، سه دکمه اولی پیرهنم رو باز گزاشتم و پایین رو انداختم داخل شلوارو جمع و جورش کردم در حالی که دکمه آستین ها باز بود فقط ی دور تاش زدم ، زیپ شلوارم رو تا روی زانوم باز کردم ، وسایل های مورد نیازم رو داخل کیف گزاشتم و بعد انداختن اکسسوری ها و برداشتن عینک آفتابی مشکیم تایمم رو چک کردم ، هنوز وقت دارم ، هوا هم که ابریه و این خونه ی پشت بوم باحال داره
•••
لبه پشت بوم ایستاده بودم و من و آسمون و ابراش عاشقانه به هم خیره بودیم ، باد ملایم موهام و گلبرگ های پر پر شده رو به بازی گرفته بود ، احساس و آرامشی رو که الان داشتم رو حاضر بودم براش هر کاری انجام بدم
ولی رعد و برق یهویی و نوازش شدن کمرم باعث شد همه اون ها در ی آن از بین برن ...
آبان میباشم :
احم احم آره خلاصه ، حالا اگه پست قبلی ایگنور کردی این یکی رو ایگم نکن مهربونم ، نظرت راجع به شیپ کردن نیک اهورا چیه فرشته ؟ 🧷🌪
اها راستی ، این یکی رو دیگه عکس استایلشو ندارم خودتون تصورش کنید 😔
ناشناسم رو پر میکنی که نتونم لبام رو از ذوق روی هم بزارم ؟ 💋 ( حالا این بوسه رو نادیده بگیرید من هوس کردم بزارمش 😔 )
https://daigo.ir/secret/6249888941
𝐍𝐚𝐦𝐞 : چرا من ؟
ادامه پارت ²⁴
اهورا
از اونجایی که نصف بیشتر لباسام رو از خونه به اینجا منتقل کرده بودم سراغ کمد و چمدون رفتم و به تماشای لباس ها نشستم ، باز هم وجودم احساس رهایی رو طلب میکرد پس پیرهن سفیدی که برای من لش میوفتاد ، شلوار بگ مشکی ، نه نه نه نه ، شلوار بگ سفیدم که از کمر تا دمپاش زیپ مشکی داشت ، آل استار ، کمر بند و کت چرم کوتاه مشکیم ، جوراب و کیف مشکی ، اکسسوری هم مثل همیشه باید باشه اما بخاطر دستمال گردنی نمیتونستم گردنبند بندازم
لباس هارو پوشیدم ، سه دکمه اولی پیرهنم رو باز گزاشتم و پایین رو انداختم داخل شلوارو جمع و جورش کردم در حالی که دکمه آستین ها باز بود فقط ی دور تاش زدم ، زیپ شلوارم رو تا روی زانوم باز کردم ، وسایل های مورد نیازم رو داخل کیف گزاشتم و بعد انداختن اکسسوری ها و برداشتن عینک آفتابی مشکیم تایمم رو چک کردم ، هنوز وقت دارم ، هوا هم که ابریه و این خونه ی پشت بوم باحال داره
•••
لبه پشت بوم ایستاده بودم و من و آسمون و ابراش عاشقانه به هم خیره بودیم ، باد ملایم موهام و گلبرگ های پر پر شده رو به بازی گرفته بود ، احساس و آرامشی رو که الان داشتم رو حاضر بودم براش هر کاری انجام بدم
ولی رعد و برق یهویی و نوازش شدن کمرم باعث شد همه اون ها در ی آن از بین برن ...
آبان میباشم :
احم احم آره خلاصه ، حالا اگه پست قبلی ایگنور کردی این یکی رو ایگم نکن مهربونم ، نظرت راجع به شیپ کردن نیک اهورا چیه فرشته ؟ 🧷🌪
اها راستی ، این یکی رو دیگه عکس استایلشو ندارم خودتون تصورش کنید 😔
ناشناسم رو پر میکنی که نتونم لبام رو از ذوق روی هم بزارم ؟ 💋 ( حالا این بوسه رو نادیده بگیرید من هوس کردم بزارمش 😔 )
https://daigo.ir/secret/6249888941
۶.۵k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.