کاش به دنیا نمیومدم
پارت 15
یهو ی دستمال اومد جلو دهنم و بیهوش شدم
فلش بک ب یکم بعد 🗿🦥
چشمامو باز کردم یا خدا اینجا دیگه کجا بود آخرین چیزی ک یادم میاد اینه که بیهوش شدم🗿 دیدم همون مرده اومد با داد گفتم
-ولم کنین چرا منو آوردین اینجا
اونم با داد گفت
8خفه شو
(از اینجا ب بعد کلا داد میزنن)
-بابا یعنی چی که خفه شم منم آدمم تو حق نداری منو اینجا زنداییم کنی و بهم زور بگی
با حرص اومد نزدیکم گردنمو گرفت جوری ک می خواست خفم کنه و گفت
8ب نظرت معنی خفه شو چیه اگه ی بار دیگه دهنت اراجیف ببافه میدم چشاتو دربیارن
یکم ترس و یکم حس عجیبی داشتم
ساکت شدم
ولی هنوز اشک میریختم
8گفتی اسم مادرت جویه؟
-اهم
8میدونی مرده
-اهم بابام بهم گفته موقع زایمان مرد
8دروغ گفته(با داد)
-خعیلی خب باشه تو حقیقت و بگو
8حقیقت و می خوای بدونی آره خب حقیقت اینه که پدرت با دستای خودش مادر منو کشته
-وایستا ببینم چرا همش مادر من مادر تو می کنی
8چون اون زن 10 ماه قبل ب دنیا آوردن تو منو ب دنیا آورد (با داد)
-چی داری میگی یعنی الان منو تو خواهر برادریم
8من هیچ وقت با ی لجنی مث تو خواهر برادر نمیشم(با داد)
می خواستم بهش فحش بدم ولی میدونستم میکشتم پس بحث و عوض کردم
-بابا و عمم کجان
با ی غم و تاسف گفت
8من مجبورشون کردم یکم خودشونو ببرن و با خونش اون نامه رو بنویسن اونا هم اون کار و کردن اما ژیلت رو پیش خودشون نگه داشتن و موقع انتقال ب ی انبار دیگه خودشون رگشونو زدن وقتی رسیدن انبار کارگرا گزارش دادن
اشکام بند اومد و چند ثانیه بعد شدید تر ریختن
با گریه گفتم
-عمم و بابام مردن
معلوم بود آدم مهربونی بود خودش خودشو خشن نشون میداد
صندلی رو بروم رو نزدیک کشید و نشست یکم تکون می خوردیم نوک زانو هامون می خورد ب هم
8ناراحت نباش اونا خیلی در حدت بدی کرده بودن این مجازات اونا بود
-نه عمم هیچ وقت بهم بدی نکرده
8خب می دونم سخته ولی اونم اصن عمت نبود
-چی
ادامه دارد.....
شرایط 30 تا لایک و کامنت 🤍🖤🤍🖤🤍🖤
یهو ی دستمال اومد جلو دهنم و بیهوش شدم
فلش بک ب یکم بعد 🗿🦥
چشمامو باز کردم یا خدا اینجا دیگه کجا بود آخرین چیزی ک یادم میاد اینه که بیهوش شدم🗿 دیدم همون مرده اومد با داد گفتم
-ولم کنین چرا منو آوردین اینجا
اونم با داد گفت
8خفه شو
(از اینجا ب بعد کلا داد میزنن)
-بابا یعنی چی که خفه شم منم آدمم تو حق نداری منو اینجا زنداییم کنی و بهم زور بگی
با حرص اومد نزدیکم گردنمو گرفت جوری ک می خواست خفم کنه و گفت
8ب نظرت معنی خفه شو چیه اگه ی بار دیگه دهنت اراجیف ببافه میدم چشاتو دربیارن
یکم ترس و یکم حس عجیبی داشتم
ساکت شدم
ولی هنوز اشک میریختم
8گفتی اسم مادرت جویه؟
-اهم
8میدونی مرده
-اهم بابام بهم گفته موقع زایمان مرد
8دروغ گفته(با داد)
-خعیلی خب باشه تو حقیقت و بگو
8حقیقت و می خوای بدونی آره خب حقیقت اینه که پدرت با دستای خودش مادر منو کشته
-وایستا ببینم چرا همش مادر من مادر تو می کنی
8چون اون زن 10 ماه قبل ب دنیا آوردن تو منو ب دنیا آورد (با داد)
-چی داری میگی یعنی الان منو تو خواهر برادریم
8من هیچ وقت با ی لجنی مث تو خواهر برادر نمیشم(با داد)
می خواستم بهش فحش بدم ولی میدونستم میکشتم پس بحث و عوض کردم
-بابا و عمم کجان
با ی غم و تاسف گفت
8من مجبورشون کردم یکم خودشونو ببرن و با خونش اون نامه رو بنویسن اونا هم اون کار و کردن اما ژیلت رو پیش خودشون نگه داشتن و موقع انتقال ب ی انبار دیگه خودشون رگشونو زدن وقتی رسیدن انبار کارگرا گزارش دادن
اشکام بند اومد و چند ثانیه بعد شدید تر ریختن
با گریه گفتم
-عمم و بابام مردن
معلوم بود آدم مهربونی بود خودش خودشو خشن نشون میداد
صندلی رو بروم رو نزدیک کشید و نشست یکم تکون می خوردیم نوک زانو هامون می خورد ب هم
8ناراحت نباش اونا خیلی در حدت بدی کرده بودن این مجازات اونا بود
-نه عمم هیچ وقت بهم بدی نکرده
8خب می دونم سخته ولی اونم اصن عمت نبود
-چی
ادامه دارد.....
شرایط 30 تا لایک و کامنت 🤍🖤🤍🖤🤍🖤
۱۵.۸k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.