تکاپوی مردم، صدای همهمه و خنده و گاهی فریاد، همه نشانه ای
تکاپوی مردم، صدای همهمه و خنده و گاهی فریاد، همه نشانه ای از زنده بودن و زندگی می دادند.
ولی او ایستاده بود. مانند وصله ای اشتباه در آن محیط. ساکن، ساکت و فرو رفته در خود.
خیره به دیگران، در فکر این بود که در درون آنها چه میگذرد. شاید آن همه هیجان و انرژی، تنها نقابی بود برای حضور در اجتماع و پذیرفته شدن در میان مردم.
به همین دلیل او از مردم بی زاری داشت. تظاهر کردن به چیزی که نیستی، نابود کننده است. شاید کسی او را دوست نداشت ولی بر خلاف بیشتر آنها، خودش عاشق خود بود و راضی از زندگی. و آیا برای زیستن بیشتر از این نیاز است؟
MH🤍
ولی او ایستاده بود. مانند وصله ای اشتباه در آن محیط. ساکن، ساکت و فرو رفته در خود.
خیره به دیگران، در فکر این بود که در درون آنها چه میگذرد. شاید آن همه هیجان و انرژی، تنها نقابی بود برای حضور در اجتماع و پذیرفته شدن در میان مردم.
به همین دلیل او از مردم بی زاری داشت. تظاهر کردن به چیزی که نیستی، نابود کننده است. شاید کسی او را دوست نداشت ولی بر خلاف بیشتر آنها، خودش عاشق خود بود و راضی از زندگی. و آیا برای زیستن بیشتر از این نیاز است؟
MH🤍
۲.۲k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.