ارباب سرد
ارباب سرد
پارت چهارم
رفتم پایین دو لقمه نون خوردم که زنگ در بلند شد ...
ویو ا.ت ...
رفتم در و باز کردم که دیدم اون مرده که اسمش جیمین بود با چند تا بادیگارد وارد خونه شد . ( علامت جیمین ×)
× برو وسایلات و جمع کن باید بریم
+ باشه .
از پله ها رفتم بالا دیدم او مای گاد ساکم همون جور بهم ریخته وست اتاقه به هزار بدبختی درش و بستم و رفتم پایین .
ویو جیمین ...
وقتی ا.ت از پله ها اومد پایین دستش و گرفتم و با عجله از خونه رفتم بیرون که دیدم پاش داره لنگ میزنه سرعتم و کم کردم و وقتی به ماشین رسیدیم به بادیگارد هام دستور داد ساکش و بزارن تو ماشین و دست ا.ت و گرفتم و بردم تو ماشین کنار خودم نشوندمش . از اونجا تا عمارت یک ساعت راه بود . هنوز ۵ مین شده بود که راه افتادیم که ازش پرسیدم .
× چرا اون موقع لنگ میزدی ؟
+.......
× گفتم چرا اون موقع لنگ میزدی ( داد )
+ .........
بهش که نگاه کردم دیدم غرق خوابه اینقدر کیوت شده بود که خندم گرفت .
( پرش زمانی رسیدن به عمارت)
ویو جیمین ....
رسیدیم به عمارت دیدم ا.ت هنوز عین فرشته ها خوابیده دلم نیومد بیدارش کنم بغلش کردم و بردمش تو اتاقش و خودمم رفتن تا تو اتاقم بخوابم و به اجوما هم گفتم هر وقت ا.ت بیدار شد بهش عمارت و نشون بده و قوانین و بهش بگه .
ویو ا.ت ....
از خواب بیدار شدم دیدم رو تخت دراز کشیدم رفتم دست و صورتم و شستم که یه خانوم مسن اومد تو اتاق و بهم یه لباس داد تا بپوشم . ( علامت اجوما / )
/ دخترم اینجا یه قوانینی داره که باید بهش عمل کنی .
۱- به جیمین میگی ارباب
۲- هرچی ارباب گفت میگی چشم
۳- رو حرف ارباب حرف نمی زنی
۴- کارات و به موقع انجام میدی
+ باشه .
وقتی لباسی که بهم داد و پوشیدم عمارت و بهم نشون داد . عجب عمارتی هم داشت . داشتم ظرف ها رو میشوصتم که یهو ...
ادامه دارد 🎀🎀
بچه ها چون دیر گذاشتم دو تا پارت و یه دفعه گذاشتم .
پارت چهارم
رفتم پایین دو لقمه نون خوردم که زنگ در بلند شد ...
ویو ا.ت ...
رفتم در و باز کردم که دیدم اون مرده که اسمش جیمین بود با چند تا بادیگارد وارد خونه شد . ( علامت جیمین ×)
× برو وسایلات و جمع کن باید بریم
+ باشه .
از پله ها رفتم بالا دیدم او مای گاد ساکم همون جور بهم ریخته وست اتاقه به هزار بدبختی درش و بستم و رفتم پایین .
ویو جیمین ...
وقتی ا.ت از پله ها اومد پایین دستش و گرفتم و با عجله از خونه رفتم بیرون که دیدم پاش داره لنگ میزنه سرعتم و کم کردم و وقتی به ماشین رسیدیم به بادیگارد هام دستور داد ساکش و بزارن تو ماشین و دست ا.ت و گرفتم و بردم تو ماشین کنار خودم نشوندمش . از اونجا تا عمارت یک ساعت راه بود . هنوز ۵ مین شده بود که راه افتادیم که ازش پرسیدم .
× چرا اون موقع لنگ میزدی ؟
+.......
× گفتم چرا اون موقع لنگ میزدی ( داد )
+ .........
بهش که نگاه کردم دیدم غرق خوابه اینقدر کیوت شده بود که خندم گرفت .
( پرش زمانی رسیدن به عمارت)
ویو جیمین ....
رسیدیم به عمارت دیدم ا.ت هنوز عین فرشته ها خوابیده دلم نیومد بیدارش کنم بغلش کردم و بردمش تو اتاقش و خودمم رفتن تا تو اتاقم بخوابم و به اجوما هم گفتم هر وقت ا.ت بیدار شد بهش عمارت و نشون بده و قوانین و بهش بگه .
ویو ا.ت ....
از خواب بیدار شدم دیدم رو تخت دراز کشیدم رفتم دست و صورتم و شستم که یه خانوم مسن اومد تو اتاق و بهم یه لباس داد تا بپوشم . ( علامت اجوما / )
/ دخترم اینجا یه قوانینی داره که باید بهش عمل کنی .
۱- به جیمین میگی ارباب
۲- هرچی ارباب گفت میگی چشم
۳- رو حرف ارباب حرف نمی زنی
۴- کارات و به موقع انجام میدی
+ باشه .
وقتی لباسی که بهم داد و پوشیدم عمارت و بهم نشون داد . عجب عمارتی هم داشت . داشتم ظرف ها رو میشوصتم که یهو ...
ادامه دارد 🎀🎀
بچه ها چون دیر گذاشتم دو تا پارت و یه دفعه گذاشتم .
۲.۳k
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.